الهه ی ماه سرخ

این پست درمورد داستان زندگی الهه ی ماه سرخ هستش دلیل ساختنش هم ماه سرخ دیشب بود

همه جا به رنگ سرخ بود،چیزی نمیدیدم مدتی نگذشت که ان رنگ سرخ که همه جا را گرفته بود تبدیل به مه قرمز رنگی شد. به اطراف نگاهی انداختم؛همه جا ویران شده بود . در همان لحظه بانویی با شال سرخ و هاله ی مشکی رنگی را دیدم که به طرف من می امد؛شبیه الهه ها بود،اما یکی از چشمانش سرخ رنگ بود و چهره ای اشفته و کمی خونی داشت. همان لحظه چشم سرخ رنگش درخشید و غیب شد... بعد ان فقط یک نور سرخ  دیدم... (زندگی شخص گوینده به پایان رسید)

او همه را به چشم دشمن می دید. دشمنانش او را به نام " الهه ی ماه سرخ" می شناختند. نه نام اصلی او را کسی شنیده است و نه کسی تعریف کاملی از او دارد. میگوید او الهه قلمرویی زیبا بود ولی..

ولی ان قلمرو هزاران ساله، در چند ثانیه به ویرانه ای مه الود تبدیل شد و فراموش شد. تمام ان ویرانی ها فقط ذره ای از قدرت الهه ی ماه سرخ بود . او قدرتی وحشتناک و غیر قابل کنترل داشت. در وجود الهه ی ماه سرخ هیولایی خفته بود. هیولایی که در شب ماه سرخ، وحشتناک تر از همیشه میشد.

و او به عنوان الهه ای شکست خورده در کنترل قدرتش؛ به دنیا های مختلف سفر میکرد و تک تک دنیا هایی را که در انها قدم برمیداشت را به تسخیر خودش درمی اورد. ولی ایا او در یکی از این دنیا ها دلیل زندگی ای می یابد؟

اسلاید اضافه بریم برای نتایج راستی لایک کردی؟