سرگذشت زندگی فرانت من !

سلام عزیزان.میخوایم توی این پست زندگی هوانگ این هو رو بررسی کنیم . قبلش پست رو لایک و منو دنبال کنید چون من راضی نیستم بدون این دوتا کار پست رو مشاهده کنید و این کار حرام است.

اول از همه میخوایم یه سکانس رو بررسی بکنیم . توی یه سکانس توی فصل 2 بعد از بازی چراغ سبز چراغ قرمز این هو به 456 گفت بیا حرف بزنیم . توی اون سکانس ، این هو میگه :

همسر من خیلی مریضه . هاد داره و باید عمل پیوند کبد انجام بده . وقتی دکترا داشتن ازش آزمایش میگرفتن ، فهمیدیم اون بارداره . گفتن باید س*ق*ط کنه . اما اون گوش نداد و گفت حتی اگه جونش هم از دست بده بچه رو می خواد . همسرم خیلی سرسخته . خیلی سعی کردم نظرش رو عوض کنم ، اما اون گوش نمیداد . خیلی سعی کردیم یه اهدا کننده پیدا کنیم ، اما حالش روز به روز بدتر شد . تا اونجایی که میتونستم پول قرض کردم ، اما کافی نبود . واقعا نا امید شده بودم ، تا اینکه چند تا از مشتری های قدیمیم از وضعم با خبر شدن و خواستن کمک کنن ، منم ازشون پول قرض کردم . اما همه فکر کردن رشوه گرفتم ، برای همین از شغلم اخراج شدم ، شغلی که تمام عمرم رو براش گذاشته بودم . و این بازی آخرین امیدم بود .

اما ! از کجا معلوم این داستان واقعی باشه ؟ از اونجایی که موقع گفتن این حرفا چشمای این هو پر اشک میشه و و بغض میکنه ، این داستان حتما واقعیه . و همسرش م*رده چون توی یه سکانس جون هو داشت میرفت سر ق*ب*ر همسر این هو .

توی یه سکانس دیگه هم می بینیم که این هو توی بازی بوده و اون پول رو برنده شده .