ایکس‌مجهول

سلاملیکم، معرفی خودمه چیز خاصی نیست😀

بنده ایکس‌مجهول هستم، فردی ناشناخته با سومین اکانتش تو تستچی(دوتای قبلی رو برباد دادم وگرنه قدیمی‌‌تر از این حرفام). با اجازتون متولد نیمه‌ی بهار، ساکن یکی از استان‌های جنوب‌شرقی کشور.. ترجیحم اینه فقط تا همین حد به این دسته از اطلاعات اکتفا کنم و بیشتر به صحبت درمورد شخصیت و علایقم بپردازم.

کیپاپر بودم، دیگه نیستم. نمیدونم بشه گفت کیدرامرم هستم یا نه ولی همینجور عشقی یچیزایی می‌بینم و سعی می‌کنم درکنارش کمی مطالعه‌هم داشته باشم. درمورد فیلم و سریال خیلی به ژانرِ خاصی اعتنا نمی‌کنم و هرچی شد می‌بینم، ولی برای کتاب رمان ترجیحم ژانر جنایی یا ادبیات‌کلاسیکه(کاملا مرتبط☝🏻) با مثال بخوام بگم بخش‌دی و مجموعه آنی‌شرلی. و جدا از رمان که صرفا برای تنوع می‌خونم، کتاب‌هایی با مضمون‌های فلسفی، علمی، عقدیتی، زندگینامه و.. اولویتم تو مطالعه هستن چون در کنار جنبه‌ی سرگرمی که دارن می‌تونم چیزای جدیدهم ازشون یاد بگیرم، کتاب‌شعر هم دوست دارم.

به کارگردانی و فیلمسازی علاقه‌ی بشدت زیادی دارم، همچنین به نویسندگی و دبیری(تفاهم بینشون موج می‌زنه می‌دونم) به‌قدری فصل‌بهار موردعلاقمه که از وسط زمستون برای اومدنش لحظه‌شماری می‌کنم، فاقد هرگونه هنر و استعدادم و به‌دلیل تنبلیِ بیش‌ازحد، تو یادگیری هنر و کشف‌استعداد ناتوان موندم و به همین زندگی ساده و معمولی راضیم، و دوست دارم همیشه در لحظه زندگی کنم و فاقد هرگونه برنامه‌ریزی برای آینده هستم. اینجوریم که "هرچی شد شد و هرچیم نشد به کتفوم، می‌گیرم می‌خوابم"

درمورد شخصتیم بخوام بگم حقیقتش کله‌ی پرحرفی دارم، همیشه‌ی خدا خستم و همه‌جا منو درحال چرت زدن می‌بینید. خجالتیم خیلی خیلی زیاد و یکی از رومخ‌ترین خصوصیاتمه که خودمم ازش بدم میاد و از دستش اصطلاحا به تنگ اومدم، اما به‌دلیل وجود تجربه‌های بد که باعث گریزم از اجتماع شده نمی‌تونم کاری باهاش بکنم و تصمیم گرفتم خودمو با همین وضعیت وفق بدم. اگه بخوام شخصیتمو دقیقِ دقیق توصیف کنم، می‌تونم تشبیهش کنم به دو کرکتر "یون مین‌جو" و "لی‌ اون‌او" در دو سریال شکل‌گیری‌عشق و دلباخته‌درشهر که انگار خودِ خودمن. همونقدر مثل مین‌جو حساس و دارای شخصیت عجیب، و همونقدر مثل اون‌او خواهان شروعی جدید و داشتن شخصیت جدید. (اینارو مثال زدم چون اکثرا باهاشون آشنایی دارن)

فوتبالی هستم از بدو تولد، پرسپولیسی و کمی‌هم رئالی. برخلاف خیلیا که با دوبار عکس گرفتن خودشونو آنی لیبوویتز فرض می‌کنن، هرچند عکس زیاد می‌گیرم ولی نمیتونم بگم عکاسم. دوست دارم هرآنچه که می‌بینم رو جایی برای خودم ثبت کنم و به همین دلیل خیلیا فکر می‌کنن روانی‌ای چیزی هستم چون حتی از بدردنخورترین و کم‌اهمیت‌ترین چیزها عکس دارم✋🏻 تا مدتی پیش از زیرشاخه‌های علوم‌تجربی به‌خصوص زیست متنفر بودم، اما الان زیست و شیمی درکنار تاریخ و عربی(برخلاف اکثریت) دروس موردعلاقمن، حالا شما بازم بیاین بگین معلم تاثیری در ایجاد علاقه به درسی رو در ذهنیت دانش‌آموز نداره🎀 میشه گفت یک عدد کمالگرای افراطی هستم و سر ۰/۲۵ خودمو شرحه‌شرحه می‌کنم. عقایدم با همسن و سالام فرق می‌کنه و دلیلیم نمی‌بینم که بخوام پنهانش کنم و دور از تصورمه کسی که مدعی آزادی‌بیانه بخواد به علایق و عقایدم توهین کنه.

همینطور الکی گفتم بیشتر راجب علایقم بگم🥰: رنگ‌های موردعلاقم زرد و سبزن، طبیعت و سرسبزی بهم حس سرزنده بودن میدن و یکی از دلایلی که فصل‌بهار رو اینقدر دوست دارم همین مورده، بین ورزشا به فوتبال و تنیس و کمی‌هم والیبال علاقه دارم، شعر و مشاعره روهم خیلی دوست دارم و شعرای موردعلاقم از قرون گذشته حافظ، خیام و از معاصر حامد عسکری، فاضل‌نظری و قیصر امین‌پور هستن. همونطور که قبل‌تر اشاره کردم عکاسی، به‌علاوه‌ی خوشنویسی و طراحی و نویسندگی از جمله کارهایی هستن که دلم میخواد داخلشون پیشرفت داشته باشم. پاترهدم هستم(بیشتر اسنیپ‌هد البته) و گروهم تو هاگوارتز ریونکلاعه.

دوسانت از سطح زمین بالاتر باشم ده‌تا سکته ناقص میزنم و بزرگترین فوبیام ارتفاعه و بعد از اون حشرات، چه ریزترینشون چه بزرگاشون. همونطور که گفته بودم از اجتماع فراریم و حتی کوچیک‌ترین رفتارها رومخمن و به همین علت از بیشتر همکلاسیام بدم میایه، خصوصا اونایی که درمورد معلم موردعلاقم بد میگن🤓🪓 (چاقوعم نه، تبرر) با فحش و اینام اصلا حال نمیکنم و تحمل فضایی که داخلش افراد بددهن وجود داشته باشن برام سخته. خلاصه ببخشید طولانی شد چون اگه از من راجب علایقم بپرسن باید تا صبح سخنرانی کنم🙏🏻