
در سالهای اخیر، جملهای مانند "همهچیز به نگرش تو بستگی دارد" به یکی از شعارهای تکراری و تقریباً مقدس در ادبیات توسعه فردی، روانشناسی مثبتنگر، و حتی فرهنگ عمومی تبدیل شده است. این باور که نگرش فرد میتواند تعیینکننده سرنوشت، موفقیت، روابط، و حتی میزان خوشبختی او باشد، نهتنها در کتابهای پرفروش بلکه در دیالوگهای روزمره، سخنرانیهای انگیزشی، و پستهای اینستاگرامی نیز طنینانداز شده است. اما آیا واقعاً همهچیز به نگرش ما بستگی دارد؟ یا این ایده، سادهسازی اغراقآمیزی از پیچیدگیهای زندگی انسانی است؟
منشأ فکری ایده "قدرت نگرش": ریشههای این تفکر را میتوان در آموزههای فلسفهی رواقی، روانشناسی انسانگرایانه، و جریانهای معنوی معاصر مانند قانون جذب جستوجو کرد. فیلسوفان رواقی مانند اپیکتتوس معتقد بودند که «ما از خود وقایع رنج نمیکشیم، بلکه از برداشت خود از آنها رنج میکشیم». در روانشناسی مدرن نیز افرادی چون ویکتور فرانکل، روانپزشک و بازمانده هولوکاست، بر نقش معنا و انتخاب در مواجهه با رنج تأکید داشتهاند. فرانکل مینویسد: «آخرین آزادی انسانی این است که در هر شرایطی، نگرش خود را انتخاب کند.»در نگاه اول، این دیدگاه قدرتبخش به نظر میرسد: بهجای اینکه خود را قربانی بدانیم، احساس کنترل بر زندگی پیدا میکنیم. اما آنچه در این شعار فراموش میشود، نقش ساختارهای اجتماعی، تاریخ، طبقه، جنسیت، ژنتیک، تصادف، و سایر نیروهای بیرونی است که اغلب از کنترل ارادهی فردی خارجاند.
نگرش خوب، نابرابری بد: فرض کنیم دو فرد با شرایط اقتصادی و اجتماعی کاملاً متفاوت در یک بحران مشابه قرار گیرند. اولی، فرزند یک خانواده مرفه در شمال شهر است و دومی، کارگر مهاجری در حاشیهی پایتخت. آیا با نگرش مثبت میتوان واقعاً شرایط این دو را یکسان تلقی کرد؟ آیا بهراستی فرد دوم صرفاً بهخاطر «نگرش منفی» خود بیشتر رنج میبرد؟شعار "همهچیز به نگرش بستگی دارد" معمولاً از سوی افرادی تکرار میشود که خود در موقعیتهای نسبتاً ممتاز قرار دارند. این شعار بهطور ضمنی مسئولیت شکستها، بیماریها، یا فقر را بر دوش فرد میاندازد، بیآنکه زمینههای ساختاری یا سیستماتیک را در نظر بگیرد. این تفکر میتواند نوعی «خشونت نرم» باشد: تو اگر موفق نشدی، بهخاطر نگرش اشتباهت بوده، نه بهخاطر نظام آموزشی معیوب، تبعیض جنسیتی، یا تورم افسارگسیخته.
مرز ظریف بین امید و انکار واقعیت: البته، نمیتوان نقش نگرش را بهکلی انکار کرد. نگرش، مانند یک لنز، میتواند نحوهی دیدن دنیا را تغییر دهد. کسی که امید دارد، ممکن است بهتر بجنگد. کسی که با شکستها برخورد واقعگرایانهتری دارد، احتمالاً سریعتر ترمیم میشود. اما خطر بزرگ اینجاست: وقتی نگرش بهتنهایی «کلید موفقیت» معرفی میشود، نهتنها مسئولیتهای جمعی را کمرنگ میکند، بلکه افراد را از حق اعتراض و کنشگری اجتماعی بازمیدارد.در جامعهای که افراد تحت ستماند، گفتن اینکه "با نگرش مثبت میتوانی نجات پیدا کنی" بیشتر به شوخی شبیه است تا راهحل. این یعنی بیعدالتی را بپذیر و فقط «حال خوب» را تمرین کن.
یک نگاه میانهروانه: در دنیای پیچیده و چندلایهی امروز، هیچ چیز صرفاً "به یک عامل" بستگی ندارد. نگرش مهم است، اما نه همهچیز. نگرش میتواند دروازهای برای بهتر دیدن، بهتر عمل کردن، و تحمل بیشتر رنجها باشد، اما این دروازه بر یک زمین پر از سنگلاخهای واقعی، بیرونی، و غیرقابل کنترل بنا شده است.شاید جملهای دقیقتر و صادقانهتر این باشد: «نگرش ما، یکی از عواملیست که میتواند نحوهی مواجههمان با واقعیت را شکل دهد؛ اما واقعیت را بهتنهایی تغییر نمیدهد.»
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
واقعا اینجوریه
نگرش مثل مسکن میمونه دردتو آروم میکنه ولی از بین نمیبره
عالی بود
چه پست دوست داشتنی ای!