
پارت دوم
لیلی به کوچه ی دیاگون برگشتیم +مرلین کی بوده؟ -بزرگ ترین جادوگر تاریخ +ووااووو +راستی اونا چی بودن؟ -کدوما +همون کوتوله ها دیگه +گالیون چیه؟ اسنیپ ایستاد،از دستم کلافه شده بود -ببین هاگواتز یه کتاب خونه داره،توی اون میتونی به جواب سوالات برسی،خب؟ +باش و به راهمون ادامه دادیم

-من میرم کتاب هارو بگیرم تو هم میری مغازه ی اولیوندر تا من بیام کمی گالیون (یا یه همچین چیزی)داد تو دستم و دور شد دنبال مغازه ی اولیوندر گشتم،آسون بود ، آخه دقیقا روبه روم بود،وارد شدم یک آقای تقریباً پیری وایساده بود اونجا(نماد اولیوندر @) @سلام خانم +مرلین بعد رفت به طرف قفسه ی چوبدستی ها +إ @اینو امتحان کنید به دستم گرفتم ولی دستم به شدت سوخت و ولش کردم @موی تکشاخ درست در نیومدشاید باید از پر ققنوس استفاده کنم +ققنو__ حرف اسنیپ تو ذهنم مرور شد از کجا معلوم پشت سرم نباشه @چیزی گفتید؟ +نه @پس اینو امتحان کنید از چوبدستی نور خیره کننده ای ساطع شد،و من چوبدستی خودم رو پیدا کردم @هسته ی پر ققنوس و چوب بلوط با طول ۳۸سانتی متر +ممنون پولش رو دادم بیرون رفتم و در کمال تعجب اسنیپ چهار ثانیه زود اومده بود -خب حالا میریم ردا فروشی خانم ماکلین دنبالش رفتم اون بیرون وایساد و من رفتم داخل روی چهارپایه رفتم تا خانم ماکلین قدم رو اندازه بگیره یک دختر دیگه هم اونجا بود (نماد کاترین🌹) 🌹 سلام من کاترین اسکمندر هستم +منم لیلی مرلینم 🌹از دیدنت خوشحالم +هوم (عکس اسلاید چوبدستی لیلی)
کارمون تموم شد و قرار شد چون سوروس از یه دختر وراج خوشش نمیاد من توی پاتیل دراز دار بمونم و اون بره خونش و فردا به قطار هاگواتز بریم و از شانس بد من اسنیپ معلم هاگواتز بود +راستی تو معلم چی هستی؟ -معجون سازی به پاتیل دراز دار رسیدیم +خداحافظ اسنیپ حتی خداحافظی هم نکرد و رفت یک اتاق اجاره کردم وسایلم رو بردن توش و خودم هم رفتم توش و درو قفل کردم و زیر چهار ثانیه نشده خوابیدم
منتظر بودم و از پنجره بیرون رو نگاه می کردم و بالاخره آقای همیشه دیر سر رسید اومد یه ورد خوند وسایلم روی هوا معلق شد -وینگاردیم لوی یوسا +وای -بریم ___________ روی بلیط قطار(که اسنیپ گرفته بود)نوشته بود سکوی نه و سه چهارم +همچین سکویی اصلأ هست؟ -بین سکوی نه و دهه +آهان به کنار سکوی نه و سه چهارم رسیدیم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بازمانده ای از مرلین p3 (بررسی)
4 اسلاید صحیح/غلط 0 مشاهده 0 لایک 0 نظر 1 روز پیش
بازماده ای از مرلین پارت سه در صف برسی😍
و یه ایده برای بهتر شدن داستانت ، جای اینکه برای هر نفر یه نماد بزاری با دیالوگ ها بفهمون . اینا در حد پیشنهادن چون داستانت فوق العادس نمی تونم جلوی خودم رو بگیرم بهت نگم ، چون می دونم می تونی در آینده یه نویسنده موفق بشی
ممنون
🧡🧡🧡
وایییی پیشرفتت باور نکردنیهههه . فقط یه چیزی گفتم بدونی، وقتی یه نکته ای می خوان بگم معمولا بین دوتا خط فاصله می زارن توی داستان اینجوری
یه مقداری گالیون بهم داد - یا یه همچین چیزی -و گفت برم تو مغازه الیوندر
حتما استفاده می کنم
عالیه ❤️
خیلی قشنگ بود💗
زمان داستان مال کیه بعد هری پاتر یا قبلش؟
منظور هری هم تو داستان هست و هم زمان با هری پاتره