مایک با اخم های درهم از روی زمین چوبی برداشته و بلند شد...
بدون حرفی به آلیسا نزدیک میشد... آلیسا کم کم خنده اش را قورت داد و متوجه شد که این دیوانه کاملا جدی است!...
مایک جلو میرفت و آلیسا نیز به ازای هر قدم او قدمی رو به عقب برمیداشت...
کم کم پا تند کرده و شروع به فرار از دست او کرد.
مایک نیز با داد و هوار دنبالش میکرد.
هر کس سر راهشان آن ها را میدید چشم هایش گرد میشد و عقب میکشید و میخندید. به هر حال از سن آن دو اینگونه بچه بازی ها گذشته بود .
کم کم از محدوده شان خارج شدند و به سمت دیگر جنگل رفتند .
آلیسا برای لحظه ای سرش را به عقب برگرداند تا موقعیت مایک را بررسی کند که با جسمی برخورد کرد و هر دو روی زمین افتادند!
دخترک با چشمان گشاد شده به مردی که با صورت زمین خورده بود نگاه کرد و با نگرانی از رویش بلند شد...
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
درود ، آر آی نیوز صحبت میکنه🙇🏻
ادمین محترم اگه میخوای کامنت پست هات پر از درخواست بررسی پست و یا حمایت از اکانت نباشه ، این کامنت رو پین کن و با خیال راحت کامنت های اضافی دیگه رو پاک کن ، نظرسنجی با نام آر آی نیوز تشکیل شده برای رفع نیاز های شما ، اجازه بدید این نظرسنجی پخش بشه تا کار همگی راحت تر شه (به ناظر های بیشتری نیاز داریم پس ناظر ها لطفا بیان پیویم)