بیو‌ی داستان اریکا و زندگی اش

سلام سلام✨️

نام داستان: اِریکا و زندگی اش نام شخصیت اصلی: اریکا. نام میانی: لونا .نام خانوادگی: آنته اسلاید بعد، لطفا😇

رنگ موها: آبی، مثل دریا ‌حالت موها:موج دار .رنگ چشم: آبی اسلاید بعد، لطفا😇

شخصیت: اریکا بسیار مهربونه☆پیانیست و گیتاریست ماهری هم هست. خب، من یه مقدار از اول داستان رو توی همین پست میزارم. اسلاید بعد، لطفا😇

وفتی چشمانش را باز کرد، موها و چشم هایش در آفتاب میدرخشید و مانند دریا بود؛ بلند شد و موهایش را بست. از پله ها پایین رفت و به دستشویی رفت و صورتش را شست. به آشپزخانه رفت و قهوه ای درست کرد و آن را آرام روی میز گذاشت. داشت به طرف اتاقش میرفت تا کتابش را بیاورد، ولی چشمش به قاب عکسی که در آن مادر و پدرش در آن بودند را دید. بغضش گرفت؛ ولی به سرعت به سمت اتاق رفت. رادیو و کتابش را برداشت به پایین رفت. رادیو را روشن کرد و بر روی میز گذاشت و یک تکه کیک شکلاتی را از یخچال به بیرون آورد. کتابش را باز کرد و شروع به خواندنش کرد؛ آرام داشت میخواند که یک دفعه فهمید که آن روز تولد ۱۱ سالگی‌اش است، در همین موقع...