
نظر خودمه.

ارن یگر از لحاظ شخصیت پردازی یک کارکتر خاکستری محسوب میشه. شخصیت پردازی ارن شخصیتی پیچیده بوده که از آرمان گرایی، عزم راسخ و آسیبهای عمیق تشکیل شده. ارن در طول انیمه از جوان پرشور و کنجکاو به فردی غمگین و انتقامجو با میل شدید به محافظت از نزدیکان به هر قیمتی تبدیل میشه. بعدها که ارن با دنیای بیرون دیوارها رو به رو میشه و متوجه حقیقت میشه غمگین تر و درونگراتر از قبل میشه و با قدم برداشتن در مسیر انزوا، از دوستاش فاصله میگیره تا تنهایی بار نجات دنیا را به دوش بکشه.اون برای نابودی تایتانا از هیچ تلاشی دریغ نکرد، حتی اگر به معنای کشته شدن اکثریت جمعیت جهان و مرگ خودش باشه. اون این تصمیم را از روی دلسوزی میگیره و برای این که دیگران آیندهای داشته باشن، به همان هیولایی تبدیل میشه که یه زمانی قصد نابود کردنش رو داشت.بحران معنا، نوعی احساس کمبود و خلا در زندگیه که هم میتونه یک محرک قوی برای پیشرفت شخصیت و هم عامل اصلی نابودی شخصیت باشه.اینکه این بحران معنا چگونه و بر اثر چه رویدادهایی پدید میاد، بستگی به دوران کودکی شخصیت و رویدادهای خاصی که گذرونده داره. ارن از همون دوران کودکی، بحران معنا رو داشته و همش تلاش میکرد که این کمبود رو جبران کنه.شخصیت ارن از دوران کودکی همه نوع تلاشی برای جبران این بحران، انجام میده و از دل و جون مایه میذاره،،با اینکه بعضی اوقات هم موفق بوده و بین خیلی از مردم مفید بوده، هیچوقت این بحران رو حل نکرد و همیشه بار سنگینش رو به دوش میکشید.ارن همیشه به دنبال تجربه چیزهای جدید در دنیایی جدید بود. راههای مختلفی برای فدا کردن خودش امتحان کرد و سعی کرد مفید باشه، از زمانی که جان میکاسا رو نجات داد، تا زمانی که خودش رو فدای آرمین کرد و در نهایت با تبدیل شدن به تایتان، در جنگ ها شرکت کرد و برای آرمان هاش جنگید.شاید لحظاتی بوده که ارن احساس مفید بودن و با معنا بودن کرده، ولی این احساسات خیلی زودگذر بودند و شخصیت ارن هیچ وقت نتوانست به آن معنایی که خودش میخواست برسه. اخرای فصل سوم زمانی که ارن پا به دنیای بیرون میذاره، چیزی که از کودکی هدفش بوده، بازهم معنا رو پیدا نمیکنه؛ اونجا بود که این بخش از شخصیت ارن گره گشایی شد. اون وقتی دید که نمیتونه به یک معنای ثابت برسه، شخصیتش دچار یک تحول بزرگ شد ...

شخصیت یوهان لیبرت به عنوان یک شخص با هوش فوق العاده و تلاش برای کسب قدرت و کنترل، نماد قدرت و تسلطه. اون در طول داستان، با استفاده از فرصتهای مختلف، به دست اوردن قدرت را به عنوان هدف خودش قرار داد. با تمام رفتار خشونت امیز و سطح پایین، این شخص با همچین هوش فوق العادهای کار میکند که در نظام جامعه ما نظیر نداره! "مانستر" داستان مردی را تعریف میکنه که به معنای واقعی کلمه شبیه یه هیولاعه! اون جامعهستیز کاریزماتیک و باهوش هست که هیچ هدفی جز کشتن همهی انسانهای دیگه در دنیا نداره. یوهان فقط انسانها را نمیکشه، بلکه اون ها رو به هیولاهایی مثل خودش تبدیل میکنه. مهارت اون در فاsد کردن بقیه برای اولین بار در دوران کودکیش نمایان شد، وقتی که همهی بچه های تو یتیمخونه رو متقاعد کرد تا کارکنان یتیمخونه و همدیگه رو بکشن. یوهان از مrگ نمیترسه بلکه مrگ رو با اغوش باز میپذیره!اون حاضره زندگی خودش رو تو خطر قرار بده و یکی از کارهایی که زیاد انجام میده اینه که بقیه رو به چالش میکشه تا بهش شلیک کنن. یوهان صرفا از زیرکی و دانش خودش دربارهی ذات بشریت استفاده میکنه،،دلیل ترسناک بودن اون اینه که ذات پست انسانی قربانیهاش رو برملا میکنه. جذابیت انیمه مانستر به شخصیت یوهان وابسته ست.

اروین اسمیت یکی از محوریترین کارکترهای مانگا و انیمه اتک ان تایتان هست. اون به دلیل رهبری، درخشش استراتژیک و تعهد تزلزلناپذیرش نسبت به آرمانهای بشریت شناخته میشه. برای تمامی افراد جزیره پارادایس، اروین اسمیت مورد احترامه و تصمیمات اون زمینه بسیاری از وقایع را فراهم کردن. اروین اعتقاد قلبی عمیقی نسبت به لزوم فداکاری و از خودگذشتگی داشته و همواره در این مسیر حرکت میکنه. اروین کارکتر پیچیدهایه که شخصیتش با روحیه فداکاری و تلاشهای بیوقفش در راه بقای بشریت و رسیدن به حقیقت تعریف میشه. اروین به عنوان سیزدهمین فرمانده هنگ اکتشاف، به دلیل تواناییش در ایجاد شور و انگیزه در زیردستاش شناخته میشه. اون یک فرمانده بینظیره که برای رسیدن به اهدافش حتی حاضره از جون خودش هم بگذره. در زیر پوسته نظامی، اروین نسبت به کشف حقیقت در مورد تایتانا و تجربه دنیای بیرون دیوارها، به شدت کنجکاوه. در دوران کودکی اروین پدرش به دلیل دنبال کردن دانش ممنوعه، کشته میشه. جستجوی حقیقت برای اروین یک هدف شخصیه و برای رسیدن بهش آماده فدا کردن جون خودش و دیگران هست.

شخصیت لایت در دقایق اول انیمه دث نوت، یک نوجوان خسته و منفعله. اون درس خون و باهوشه، ولی هنوز احساس کمبود داره. این احساس کمبود از عدم معنا در زندگی شخصیش ناشی میشه. در دقایق اول پیش زمینهای از ذات شخصیت لایت در دل روایت گنجانده میشه. شخصیت لایت یک شخصیت قدرت طلبه؛ اون صرفا به خاطر اینکه از بقیه سر تر باشه، درس میخونه. در صورتی که برای او درس خوندن و رفتن به بهترین دانشگاه اهمیتی نداره. جز اینکه احساس قدرت طلبیش رو ارضا کنه.اون همزمان با قدرت هوش خود و قدرت دفترچه مrگ، تلاش میکنه که رسالت شخصی خودش رو در دنیا به اتمام برسونه. اون خودش رو به شکل یه فرشته نجات میبینه ولی پلیس به اون به چشم یه قاtل قدرتمند نگاه میکنه که باید هرچه زودتر دستگیر بشه.اولش لایت پسر خوبی بود، تو مدرسه عملکرد خوبی داشت و به نظر میرسید مثل پدرش آیندهی روشنی در ادارهی پلیس داشته باشه ولی وقتی دفترچهی مrگ به دست اون میوفته، دچار تحولی چشمگیر میشه. تغییر از یک نوجوان ساده به یک عقلکل جنایتکار که قاضی، هیئت منصفه و جلاد کل دنیا خودشه.ولی در طول داستان شخصیت لایت پیچیده باقی میمونه. هدف نهایی لایت تبدیل کردن دنیا به مکانی شادتر و امنتره هدفی شرافتمندانه، ولی محکومبهفنا..ایگوی لایت به بزرگی ذهنشه و غرورش در نهایت به سقوطش منتهی میشه..

در انیمه کدگیاس لولوش فقط به محافظت از خواهرش اهمیت میداد. بعدها لولوش متوجه میشه که خیلی از کارهایی که کرده خلاف هدفی که داره هستن. لولوش هوش بالایی داره و مقابله کردن باهاش سخته. لولوش برای رسیدن به اهدافش دست به هرکاری میزنه حتی اگه نتیجه اش عواقب بدی داشته باشه. تمایل اون برای از بین بردن بیعدالتیها و ساختن دنیایی بهتر برای خواهرش باعث شد دقیقا به ظالمی تبدیل بشه که در حال مبارزه با اون بود. صعود و سقوط اون تقریبا ماهیتی شکسپیری داره، چون غرور و تکبرش قوهی قضاوتش رو مختل میکنن و اون چیزی که واقعا اهمیت داره رو نادیده میگیره.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!