
خب خب پارت های قبلی خاک گرفتن و اومدیم با پارت جدید در این پارت قراره تایپ ها در نقش معلم قرار بگیرن.
تایپ ها در مدرسه (بهعنوانمعلم) 🌚✨ ! تایپ ها برای اینکه بتونن دبیری رو تجربه کنن ، هر کدوم یک بار برای تدریس به کلاس های مختلف یک مدرسه رفتن . مدیر که #estj عزیزمون باشه ، در حال دعوا کردن دبیرا و سرزنش کردن اونها بود به جز چند تا که عرض میکنیم . (میشه الان یک دقیقه دستت هم درد نمیگیره جدی لایک رو بزن🙂💔)
اول از همه مدیر در حال دعوا کردن #istp دبیر هندسه بود که اجازه صحبت کردن و حتی معرفی کردن هیچ کدوم از دانش آموزا رو نداده بود و فقط درس داد و حتی به هیچ سوالی جواب نداده بود . تمام دلیل منطقی ای که برای مدیر میگفت هم : حوصله ی اینکه اسماشون رو یادم بمونه یا اینکه سوال های حوصله سر بر اونها رو بشنوم رو ندارم . و همچنان #estj به ساعتش نگاه میکرد و با چهره ی منفجر شده به دبیران تازه کار نگاه میکرد .
ناگهان صدای خنده ی #estp بلند شد . مدیر به سرعت و به تندی به نگاه کرد و گفت : چی خنده داره ؟ تو خودت دست کمی از اون نداری ! estp یادش اومد که سر کلاس ورزش ، با بچه ها بگو بخند کرده بود و بعد هم یه دور با بچه ها کنفو بازی کرد و اکثرا زخمی شده بودن و دست به شکایت به مدیر برده بودن . بلند گفت : دست خودم نیست ، باور کنید حتی دلم میخواد با شما هم کنفو بازی کنم . که برای یک لحظه مدیر چهره اش ترسید .
مدیر با خستگی روی صندلی نشست و آروم گفت : #entp جان ! بفرمایید شما چه دست گلی به آب دادید که صدای بچه ها سر کلاس مانع تدریس بقیه دبیرا شده بود ؟ entp بلند شد و فاز سخنوری گرفت و گفت : عرض کنیم خدمتتون هیچ کار . نه که خودم یه مقدار از بازی کردنم مونده بود ، اینکه به بچه ها اجازه دادم هر کاری میخوان بکنن و اونها هم ترجیح دادن که بعضا بازی کنن و بعضا هم برقصن . مدیر سعی کرد آرامش اش رو حفظ کنه و با بستن چشماش خودشو کنترل کنه .
دوباره #estj از جاش بلند شد و گفت : از #infp و #entj و #esfj یاد بگیرید . infp یادش اومد که سر کلاس نگارش ، به جای درس بچه ها پادکست گوش دادن و هر کدوم نظرات شون رو اعلام کردن و بعد هم مشاعره کردن . بعد لبخند حجیمی زد و گفت : دانش آموزان خوبی دارید . اما entj با لبخند شیطانی توجه همه رو جلب کرد .
صداشو صاف کرد و گفت : من خیلی خوب درس دادم . و تمام اون لحظات رو به خاطر آورد . اونجایی که یکی آروم راه میرفت و پس گردنش زد و اونجایی که یکی دیگه بی ادبی کرد و از کلاس بیرونش کرد . حتی اونجایی که آیلین گفت : بروبابا * ، بلند شد و با خط کش روی دستش زد . بعد هم تا آخر کلاس هیچکس حق نداشت حتی اعتراض کنه چون با یه چوب طرف بود . مدیر گفت : خدارو شکر #entj بچه ها رو ساکت نگه داشت و درس یادشون داد ، خوبه خوشم اومد . ( بیاین بریم entj رو بزنیم😂) ( اینا همش فانه وگرنه در مدرسه هیچ معلمی حق زدن دانش اموزی رو ندارد)
اما #esfj که گفت : خدارو شکر بچه ها خیلی راه اومدن ، اولش یکم بازی کردیم ، بعد حرف زدیم و در نهایت هم درس دادیم . باورم نمیشه که روز اول انقدر خوب بود . مدیر تایید کرد و بالاخره اولین لبخند رو زد که طولی نکشید محو شد . #intj گفت : به من خوش نگذشت . (برای پارت بعد بقیه تایپ ها اگه لایک ها بالای ۱۵۰ تا باشه ) لایک کنین❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ISFP تو پارت بعد باشه؟😁🥲
کجایی برادر😭💔
من enfp ام
بیاید بریم باهاتون کنفو بازی کنم😔
عه نه مرسی میخوایم زنده بمونیم🎀🌝
بیا بیا😔😔
واایی عالی بود😍
چرا دقیقا سر سوت تایپ من رفتی پارت بعد؟ intj؟؟🥴☹
خب ببین اگه زیاد باشه یه پارت بچه ها حال خوندنشو ندارن و بازدید نمیخوره 😂
برای پارت 2 در مورد intp ها بگو🥲💔
بگو چون خودشون فقط یه بار میخونن تا یاد بگیرن به بقیه هم یه بار توضیح میدن بنابراین اصلا معلم و استاد های خوبی نمیشن😂😂🤦🏼♀️
چشم
پارت بعدددد
عالی بودد
حتمی
عالی و خق
مرسیی💗
ENTP 🤣🤣🤣
هیح هیح🤡
پست بچمه، وای 🌞💞
عه مامانیییب
@Moon shadow
ام نمی دونم خیلی حمایت این کم بود 💔
______
۴۰ و خورده ای لایک خوردههههههه
نه ببین پستام که داستانی ان بالای ۸۰ تا ۱۰۰ لایک میخورن و خب این خیلی کم بود🎀