8 اسلاید پست توسط: Anna انتشار: 2 ماه پیش 533 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست

سلام👋 بالاخرهههههه اینم از اخرین پارت خاطرات ترسناک این یکی فکر کنم از اون دوتا طولانی تره😄 توجه کنید که این خاطرات خارجی هستند. این خاطرات ممکنه واقعی نباشن! و در کامنتی که خاطره رو بیان کردند دروغ گفته باشند. شما فقط جهت سرگرمی بهش نگاه کنید😊



لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.

سایر تست های سازنده

نظرات بازدیدکنندگان (14)
  • دستشو گذاشت رو شونم و تکونم داد تا بیدارم کنه،خلاصه یهو از خواب پریدم ولی هیچ کسی نبود،رفتم پایین از مامان بابامم پرسیدم گفتن هیچ کدومشون بالا نیومدن و من اونجا تنها بودم🙂خلاصه دیگه برگشتم بالا درسمو بخونم ولی همش صدای قدم زدن یه نفر و صدای نفس کشیدن میشنیدم ولی کسی نبود🙂در نتیجه عاقلانه جمع کردم رفتم پایین درسمو خوندم ولی همین الان تو همون اتاقه نشستم دارم این پیامو مینویسم براتون😂ولی از حق نگذریم موجوده هر چی بوده خیلی خیرخواه بوده وگرنه امتحان فیزیکمو میفتادم اگه بیدارم نمیکرد😂

  • نگو من از شدت خستگی خوابم میبره،درست لحظه آخری که چشمام داشت بسته میشد احساس کردم یه آدمی از بالای سرم رد شد،از اونجایی که خیلی خسته بودم اهمیت ندادم،چن ثانیه بعد احساس کردم یه صدای تقی اومد انگار یکی از وسایلای اتاقم جا به جا شد،همون لحظه چشمام رو باز کردم و با گوشه چشمم تکون خوردن پرده اتاقمو دیدم(پنجره بسته بود)ولی خب بازم چشمام بسته شد(معمولا برا این چیزا بیخیالی طی میکنم😂)ولی خب همون لحظه که واقعا داشت خوابم میبرد یه صدایی اسممو صدا زد و همون لحظه انگار یکی دستش رو گذاشت رو شونم

  • خب منم یه خاطره ترسناک دارم
    آقا قضیه اینه که چند وقت پیش زمان امتحانا که امتحانات نهایی بود و اینا من از خیلی جهات به شدت خسته بودم با اینحال مجبور بودم برای امتحان فیزیک فردای اون روز درس بخونم،از یه طرفم چون تو خونه سر و صدا بود میرفتم طبقه بالامون درس میخوندم چون مامان بابام طبقه پایین بودن بالا ساکت بود میرفتم اونجا،سر امتحان فیزیک من یه لحظه رو زمین دراز کشیدم که کمرم یه خستگی در کنه بعد برگردم بقیشو بخونم،وقت هم تنگ بود زمانم نسبت به حجم درسی که باید میخوندم کم بود،نگو من از شدت خستگی...

  • image𝐇𝐞𝐥𝐢 𝐛𝐮𝐠
    700تایی بشیم؟؟

    میخواستم برم دستشوییییی😭گناه دالممم

  • آهنگ فقط شعر من تو دزد عروسک ها

  • imageMely bug
    باز آمد بوی گند ماه مهر

    ۲

  • imageTeddy 🧸OFF
    My Lucifer is lonely ☠

    زیبایی این تست🛐

  • image𝔻𝔸ℕ𝕀𝔸𝕃
    گرویتی فنه چهار آتیشه🌲🌠

    نباید الان می‌خوندم ظ

  • جالبه....
    دوس دارم منم خاطره مو تعریف کنم....

  • image𝗔𝗺𝗶𝘁𝗶𝘀
    𝗜 𝗱𝗼𝗻'𝘁 𝗹𝗶𝗸𝗲

    نباید اینو شب میخوندم 🫠

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.