6 اسلاید پست توسط: Anna انتشار: 7 ماه پیش 848 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست


لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.

سایر تست های سازنده

نظرات بازدیدکنندگان (40)
  • image𝙉𝙞𝙠𝙮𝙖𝙧
    گفتا غمت سرآید؛

    داستان ما از اونجایی شروع شد که:ما تو مدرسه از این چالشای احضار روح و اینا زیاد انجام میدیم مثلا یکی از بچه ها از اون تخته ها هست (اسمشو یادم رفته😂) از دارک وب سفارش داده بود اورد مدرسه خلاصه که اینا بعد من و دو تا از دوستای صمیمیم 22 بهمن اجرا داشتیم بعد رفتیم اجازه گرفتیم و زودتر اومدیم کلاس که یه چالش جدید انجام بدیم ولی دیدیم که کل کلاس پر شده از وسایل من و بقیه بچه ها که ریخته شده بود روی زمین و یه یادداشت ریز روی تخته با خط کلاس اولی که نوشته بود در کلاستونو باز نکنید بعدش یهو یه نفر در

  • جن خونمون علاقه شدیدی به من و دسشویی داره هروقت میرم دسشویی در میزنه درو وا میکنم هیچکی نیست.برام طبیعی شده انقد اتفاق افتاده واسم

  • imageآم𖫱ایا²
    گگه برو گمش

    من یک بار ساعت پنج صبح از خواب بلند شدم،خواهرم روی تختش خواب بود ولی یکی دیگه از خواهرم کنارش بود!!
    یعنی دوتا خواهر....شاید خنده دار باشه ولی من واقعا ترسیده بودم،ولی خب اون مامانم بوده.
    خلاصه بعد از چند روز قضیه رو برای دوستم تعریف کردم و یهو گفت: پوستش یجورایی آبی بود؟؟
    منم که خاطره رو به یاد آوردم و دقت کردم گفتم آره...بهم گفت بدبخت جن زده شدی🤡💔

  • image𝓜𝓲𝓻𝓪𝓷𝓪
    𝑾𝒉𝒊𝒕𝒆 𝒍𝒂𝒅𝒚

    خونه ها یه چاه داره ( داخل خونس و چاهش کوچیکه ولی حدود سه درصد از چاه حموم بزرگ تره) که مامان بابام میگن چاه جنه و نباید درش رو باز کنیم یه شب( ساعت 8 بود فک کنم)فضولیم گرفت رفتم در رو باز کردم و نور گوشیمو روشن کردم داخلش رو نگاه کردم چیزی نشد شب خوابیدم ساعت سه از خواب بیدار شدم نمیتونستم تکون بخورم یه مرد خیلی قد بلند خم شده بود دهنش باز بود و انگار چشم نداشت جای چشم دوتا حفره تاریک داشت من فقط چشامو محکم میبستم اینو نبینمش خلاصه دیگه سمت اون چاه نرفتم

  • یه بار یه موجود لاغر دیدم جلوم وقتی برقا رفته بود😱😨

  • imageℬℴ𝒷🤡kund
    هوش مثنوعی

    من از اتاق مامان بابام میترسم حس بدی بهم میده و اگه کار مهمی نداشته باشم نمیرم برم هم سریع برمیگردم خلاصه یک شب مامان و بابام تو پذیرایی بودن و خواهرم تو اتاق خودمون بود رفتم اشپزخونه برگشتم بیام اتاق دیدم یک چیز سیاه بزرگ و چشمای سفید تو اتاق مامان بابامه سریع برگشتم سمت یخچال قلبم تند تند میزد😍💔خلاصه منم خنگ بعد برگشتم دیدم نیست رفتم تو اتاق چراغ ها هم خاموش🗿که دیدم در اتاق تکون خورد دیگه اصلاااا شب تو اتاق مامان بابام نرفتم
    راستش شاید باور نکنید چون برای خودمم اون شب خیلی عجیب بود🤡💔💔💔

  • imageSetayesh
    بک می دم

    انگار کسی درو از پشت گرفته بود)و وسایل در حال افتادن بودن.اونوقت تو آینه ی زیر زمینو که نگاه کرد ج.ن دید!و خلاصه هر دوشون جیغ زنون و نفس نفس زنون اومدن بالا و جریانو برامون تعریف کردن.جالب اینجاست که صدای باز و بسته شدن در میومد...و از طرفی هم هردوشون دقیقا هر صحنه ای که اتفاق میفتاد رو باهم و هم زمان و به یه صورت و یه جور می دیدن.

  • imageSetayesh
    بک می دم

    من خاطره ترسناکی ندارم ولی...خواهرم و دختر خالم چرا:تو خونه مامان بزرگم بودم داشتم فیلم سینمایی تو شبکه نهال(تکرارش)رو می دیدم.خواهرم و دختر خالم ملیکا چون اون فیلم سینمایی رو دوست نداشتن تصمیم گرفتن که خاله بازی کنن.دختر خاله کوچیکیم روشنا هم که داشت واسه ی خودش اون گوشه بازی می کرد.اونوقت اونا( اگه اشتباه نکنم)به گاز پلاستیکی نیاز داشتن که تو زیر زمین خونه مامان بزرگم بود.خب اونا هم رفتن تو زیر زمین.اونا همین که رفتن تو زیر زمین یهو در زیر زمین شروع کرد به باز و بسته شدن.( به طوری که

  • image𝔻𝔸ℕ𝕀𝔸𝕃
    گرویتی فنه چهار آتیشه🌲🌠

    فکر کنم اگه خودتون خاطراتتون رو بگید و تستش کنم باحالتر باشه
    _______
    یه بار من داشتم با گوشیم کار میکردم و تلوزیون خاموش بود(شب بود)بعد یهو من چشمم خورد به تلوزیون که یهو یه چیز آدم مانند دیدم که کلاه و پالتو داشت و چون تلوزیون خاموش بود اونم سیاه دیدم بعد تا رومو برگردوندم نبود وقتی هم دوباره به تلوزیون نگاه کردم دیگه نبود از اون موقع دیگه یه فلش آوردم فیلم ریختم توش تا دیگه تلوزیون خاموش نباشه

  • imageسانآ؛
    رفتو شد غریبه،زندگی همینه

    Melis
    Off🖤🥀
    | 3 روز پیش[ پین شده ]
    خونه ها یه چاه داره ( داخل خونس و چاهش کوچیکه ولی حدود سه درصد از چاه حموم بزرگ تره) که مامان بابام میگن چاه جنه و نباید درش رو باز کنیم یه شب( ساعت 8 بود فک کنم)فضولیم گرفت رفتم در رو باز کردم و نور گوشیمو روشن کردم داخلش رو نگاه کردم چیزی نشد شب خوابیدم ساعت سه از خواب بیدار شدم نمیتونستم تکون بخورم یه مرد خیلی قد بلند خم شده بود دهنش باز بود و انگار چشم نداشت جای چش

    منم دیدم اینو ،ولی تو بالکن خونه بود

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.