
خب بازم کتاب؟ چرا که نه بلاخره کتاب عصر جدیدی رو در زندگی عموم مردم جا داده

«بیگانه» عنوان رمانی از آلبر کامو، نویسنده و فیلسوف فرانسوی-الجزایری است. این رمان در سال ۱۹۴۲ منتشر و بعدتر به یکی از شاهکارهای ادبیات قرن بیستم تبدیل شد. در کتاب «بیگانه» کامو به روایت داستانی از مردی به نام مرسو پرداخته است. مرسو یک مرد عادی با یک زندگی معمولی است، اما زندگیاش پس از قتلی که انجام میدهد، تغییر میکند. او برای قتل کسی که با او دعوا کرده بود، محاکمه و به قصاص محکوم میشود. با این حال، شخصیت مرسو بیشتر از یک قاتل است. او مردی است که بهنوعی از زندگی و روابط انسانی خسته شده است و به دنبال حقیقت و معنای زندگی است. این شخصیت، بهنوعی نماد یک بیگانه در جامعه است، کسی که با قوانین و ارزشهای پذیرفتهشدهی جامعه مخالفت میکند و در نهایت به دلیل عدم تطابق با جامعه، به سراغ جنایت میرود.

«مردی که زنش را با کلاه اشتباه گرفت» عنوان کتابی از دکتر اولیور ساکس، نویسنده و پزشک انگلیسی است. این کتاب، مجموعهای از داستانهای کوتاه دربارهی بیماریهای عصبی و رفتاری انسانهاست. در داستان اصلی کتاب «مردی که زنش را با کلاه اشتباه گرفت» دکتر ساکس به تشریح موردی از بیماری آنومی میپردازد. این بیماری آنگاه رخ میدهد که بخشی از مغز که مربوط به فهمیدن واقعیت و ارزیابی شرایط است، آسیب ببیند. در این داستان، مردی با این بیماری مبتلاست و به جای اینکه همسرش را ببیند، یک کلاه را به عنوان سر همسرش تصور میکند.

داستین تائو، در کتاب من سم هستم، شما را به درامی عاشقانه و پراشکولبخند دعوت میکند. یک تصادف غمانگیز، عشق همیشگی جولی یعنی سم را از او میگیرد. جولی روزهای سختی را پشت سر میگذارد و بیش از هرچیز، دلتنگ شنیدن دوبارهی صدای سم است. روزی با ناامیدی با شمارهی تلفن همراه سم تماس میگیرد تا شاید بتواند صدای او را روی پیغامگیر بشنود؛ اما اتفاق غیرمنتظرهای رخ میدهد و مسیر زندگی جولی را به سمت دیگری میبرد. گفتنیست این اثر در لیست پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز قرار دارد.

انسان در جستجوی معنا (انگلیسی: Man's Search for Meaning) اثر ویکتور فرانکل، روانپزشک، عصبشناس و پدیدآورندهٔ لوگوتراپی است که در سال ۱۹۴۶ منتشر شد.این کتاب در بر دارندهٔ خاطرات فرانکل از وضعیت خود و سایر قربانیان آوردگاه های کار اجباری آلمان در خلال جنگ جهانی دوم است.

۱۹۸۴ تقریبا پای ثابت همه لیستهای پیشنهادی برای خواندن کتاب است. اینبار هم در لیست ۴۰ کتابی که پیش از مرگ باید خواند قرار گرفته است. جهان به کلی تغییر کرده و به فضایی امنیتی و ترسناک تبدیل شده است. ارزشهای سفت و سخت و البته مجازاتهای سفت و سخت. دیگر نه تنها مخالفت علنی با برادر بزرگ جرم محسوب میشود، که حتی فکر مخالفت هم با مجازات سنگینی همراه است. پلیس ذهن همه جا را زیر نظر دارد و حتی عشق را به عنوان عنصری مبتذل، برنمیتابد.

کتاب «درخشش» که با نام «درخشان» نیز ترجمه شده، اثری از استیون کینگ نویسندهی آمریکایی است که در سال ۱۹۷۷ برای اولین منتشر شد. این کتاب دربارهی نویسندهای به نام جک تورنس است که به همراه خانوادهاش مسئولیت نگهداری یک هتل دورافتاده را برعهده میگیرند. هتلی که در ابتدای حضورشان محل باشکوهی است ولی رفتهرفته مسائل عجیب و ترسناکی در آن اتفاق میافتد. در پی نگارش این کتاب روزنامهی لسآنجلس تایمز عنوان بهترین داستانسرای ژانر وحشت را به استیون کینگ داد

احتمالا نام محاکمه فرانتس کافکا را بارها شنیدهاید. کتابی که باید پیش از مرگ خواند. مردی ناگهان به جرمی نامعلوم دستگیر میشود و بی این که بفهمیم واقعا ماجرا چیست، تا انتهای کتاب به دفاع از خود و توضیح ماجرا میپردازد. کافکا، این کتاب را هرگز به پایان نرسانده است.

لولیتا لولیتا کتابی انگلیسیزبان از ولادیمیر ناباکوف است که برای اولین بار در سال ۱۹۵۵ منتشر شد. بعدتر ناباکوف این کتاب را به زبان مادری خود یعنی زبان روسی نیز ترجمه کرد. این کتاب داستان عشق بیمارگونهی هامبرت هامبرت به یک دختر نوجوان دوازدهساله به نام دلورس هیز را روایت میکند. هامبرت هامبرت که محقق و پژوهشگر ادبیات است، با روانپریشی عشق نافرجام خود و مرگ نابههنگام معشوقه دوران نوجوانی خود را بیان میکند و ادعا دارد که این عشق بیمارگونه او به دختران نوجوان و کودک از عوارض همان شکست دوران نوجوانیاش است.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
یکی از زیبا ترین کتاب هایی که خوندم درخشش بود