خوش اومدین....
منم برکشتم و نگاهم به یه پسری افتاد که ظاهرا سال سومی بود. بعدشم من به سراغش رفتم و پرسیدم: ها چته دستشو به نشانه ی تسلیم بالا برد و کفت: باشه بابا دخترک. منم گفتم: منو دخترک صدا نزن اونم با خنده گفت: پس افتخار اشنایی بده منم پوز خندی زدم و گفتم: خیلی خب منم امیلی ارنی امی صدام کن. بعدم با لبخند گفتم: پسرک گفت من مشکلی ندارم اینجوری صدام کنی اما بازم می گم دیگوری سدریک دیگوری. گفتم: خوشبختم ولی شب بخیر جناب دیگوری. اونم با خنده رفت تو راه متوجه نگاها و پچ پچا ی مرموز بچه ها شدم به خصوص هافلپافی ها دیدیش نگاش کن پر.. رو رو راست راست داره راه می ره د. ز. د فک کرده می تونه د. ل دیگوری رو بقاپه خسته از همه چی رفتم تو تختم
صبح که بلند شدیم با هم هری و رون و هرماینی رفتیم سر کلاس مک گانگال: به گروه های سه نفره تقسیم شید بعد اسماتونو بدید به من هرماینی: سه نفره؟ ای بابا یه نفر زیاده امیلیا چرا نمیای با ما برگشتم و دیدم پشتم سدریک وایستاده بهش گفتم: امیلی نه امیلیا در ضمن چرا با یکی ازونا که اسمشونو درست می گی نمی ری.
بعدم سدریک با خنده گفت: شرمنده ام پرنسس افتخار می دید و قدم سر جشم می ذارید تا بیاید توی گروه ما. هرماینی زیر گوشم گفت: می دونی چند نفر خودسونو می کشن که این جواب سلامشونو بده؟ منم گفتم: باشه جناب دیگوری رفتیم و شروع کردیم به تحقیق مک گانگل: ادامش برای تکلیفتون. پایان کلاس بعدم با دیگوری و هم گروهیمون که یکی از هافلپافی ها بود رفتیم کتابخونه تا تکلیفمونو کامل کنیم
بعدم سدریک گفت: ایناهاش من نوشتم تو فردا تحویلش بده. به برکه نگاه انداختم خیلی خوب بود. کامل و مرتب و هر جیزی رو با یه رنگ نوشته بود سر تیترا مرتب و منظم منم محو برگه بودم که یهو دیدم یه دست داره جلو چشم بالا پایین می شه سدریک: الو امیلی خوبی؟ من: اره ولی واقعا محشره سدریک: چی؟ من: جزوت. کامله خیلی کامله سدریک: مال ریونکلایی ها که کامل تره من: اره ولی یه درصدم شبیه این نیست این خیلی تمیزه. سدریک: ما اینیم دیگه بعدم رفت
داشتم رد می شدم دیدم یکی به من تعنه زد و بعدشم یقمو گرفت و چسبوندم به دیوار
پایانننن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بوددد
با اینکه مالفوی هدم نه دیگوری هد، ولی فقط منم حس میکنم سدریک آدم فوق العاده ای شد برا اینکه رفیق جون جونیت باشه یا به خاطر اون رگ تع*صب هافلپافی بودنمه؟
نمی دونم نظر خودت؟
راستی خوشبختم منم مالفوی هدم(من همه چی هد هستم:))
به نظر من که عالی شدهه داستانتتت
همه چی هد؟! وای خدا جرر
اره آخه هم اسکیپ هدم هم پاتر هدم هم مالفوی هدم
آهان... خب این که اشکالی نداره. منم دو سه تا کارکتر دوست دارم. مهم اینه از ته دل دوستشون داشته باشی
باهات موافقم ممنون که حمایتم کردی 🙂
خواهش:)
❤️❤️
خوبه نه عالیییه
لطفا ادامه بده🥺
ادامه دادم ولی ناظر رد می کنه برا همین یه رومان دیگه آغاز کردم ببینیم منتشر می شه یا نه
ادامششش
☹️
ادامه~
متایفانه ناظر رد کرد😭😭😭
عااااااالللللییییی
تنکس
لطفا ادامه 😍😍😍💗💗💗
به ناظر بگو
#تا-پارت-بعد-نگیریم-آروم-نمی-گیگیریم 👍😆💚
ممنون❤❤❤
#ستاد-حمایت-از-لونا
ادامههههههههههههههه😁😁😁😁😁😁💚💚💚💚
حتما شما هم به حمایت ادامه بدید
پارت سه تایید شد برید حالشو ببرید
عالی بود 👍😁💚
ممنون
استعداد خوبی در جای حساس به پایان رسوندن داستان داری 😂💔💚
🤣🤣