بلافاصله بعد از چت با اک.سم رفتم پیوی دن و پیام دادم بهش که دیدم دن هم آن شده با دن که شروع به صحبت کردم از خودم گفتم بهش و از بعضی چت هایه خودم و اک.سم براش اسکرین میفرستادم بعضی جاها جلویه دن درباره ی اکسم بدوبیراه میگفتم بعضی جاها دربارم با حالت شک و دودلی حرف میزدم و حتی بعضی وقتام سعی میکردم بی تفاوت باشم
اما با تمامه این حالت هایی که داشتم هنوزم ی حسی ته دلم بود ی حسی که دوست داشتم اکسم برگرده نمیدونم ولی حسه عجیبی بود
از طرفیم دوست نداشتم دله دنو بشکنم چون اون تاحالا خیلی جاها پابه پام بود و برایه حالم کارایه زیادی کرده بود
درسته من به دن حسی نداشتم زیاد و جوری که اون منو دوست داشت من دوسش نداشتمو ذهنم و فکرم درگیره اکسم بود اما بازم دن انگار ازین شرایط خسته نشده بود انگار دن بدونه اینکه من چیزی بگم همه چیزو فهمیده بود
ولی بازم سعی داشت به رویه خودش نیاره و سکوت میکرد
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عالییییییییی 🍓🍓🍓🍓
:)))))