
وقتی رسیدیم خونه مامانم صدام کرد تا بیدار بشم انقدر خسته بودم که متوجه صدایه مامانم نمیشدم آخرش بعده از ۵بار صدا زدنه اسمم از طرفه مامانم بیدار شدم چشامو باز کردم و دیدم مامانم داره بهم نگاه میکنه مثله همیشه لبخند رو صورتش بود و با همون لبخند بهم گفت مرینت پاشو رسیدیم خونه با حالت خواب آلود دره ماشینو باز کردم و پیاده شدم از پله ها رفتم بالا و کلید انداختم تا درو باز کنم وقتی درو باز کردم وارده خونه شدم و به سمته اتاقم رفتم سریع لباسامو عوض کردم و رو تختم دراز کشیدم گوشیمو قبله اینکه بخوابم چک کردم حوصله نداشتم ولی بازم رفتم تا جوابه اکسمو بدم پیامشو سین زدم و شروع به تایپ کردم حالمو پرسیده بود داشتم تایپ میکردم که یهو دیدم آن شد و سین زد اولین پیاممو وقتی دیدم آن شده نمیدونم ولی یهو خوشحال شدم ولی میدونستم به اندازه یی که من خوشحال میشم وقتی اون هست اون خوشحال نمیشه از بودنه و این فکر خیلی اذیتم میکرد
وقتی اکسم آن شد اولش خوب بود باهم حرف میزدیم ولی یهو امیر اف شد و رفت قبلا موقع چتش با من عادت نداشت یهو بره ولی این بار یهو میرفت و بعده چند ساعت دوباره جوابمو میداد خیلی این رفتارش اذیتم میکرد و ازین که نمیتونستم بهش بگم بیشتر اذیت میشدم من بخاطره چت باهاش هنوزم منتظر میموندم ولی اون خیلی راحت از کنارم میگذشت با اینکه تمامه اینارو میداد ولی چیزی نمیگفت و کاری نمیکرد بازم اذیت میشدم ولی چیزی نمیگفتم به رویه خودم نمیاوردم وقتی پیام میداد با اینکه به خودم گفته بودم مرینت دفعه ی دیگه حق نداری زود سین بزنی ولی وقتی پیام میداد سریع آن میشدم و سین میزدم چون هنوزم برام مهم بود هنوزم دوست داشتم برگرده........
وقتی بعده چت با اکسم دوباره حالم بد میشد میرفتم پیشه دن تا با اون حرف بزنم دن خیلی خوب بود هربار بی حوصله بودم یا عصبی بودم همیشه پیشه اون خودمو خالی میکردم و بهم گوش میداد خیلی برام جالب بود چطوری دن میتونه غرغر هایه منو تحمل کنه؟ چطوری میتونه حرفایه تکراریه منو با موضوع های تکراریم تحمل کنه؟ هیچ وقت تاحالا نشده بود دن بهم بگه حوصلمو سر بردی حتی وقتی خودشم بی حوصله بود ولی بازم حوصله ی منو داشت اگه خودش یک روز عصبی بود ولی بازم برای من وقت میزاشت تاباهام حرف بزنه تا منو بخندونه تا نزاره بخاطره خاطراته چرتی که دارم خودمو نابود کنم
خب دوستان داستانو دوباره دارم ادامه میدم ولی خب از اونجایی که پرید اکانت قبلیم متاسفانه برای همین دوباره از اول منتشر میکنم تا برسیم به قسمت های اصلی همونطور که قبلا گفتم یک داستان واقعیه ولی نگفتم داستان کیه پس تا آخرش همراهم باشین:) ممنون از حمایت هاتون❤️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییییی
:)))