وقتی جولیت باهام حرف میزد همش درباره ی جک میگفت خاطراتش با جکو مرور میکرد اهنگ هایی که وقتی جک پیشش بود و باهم گوش میدادنو برام میفرستاد
وقتی حاله جولیتو اینجوری میدیدم خیلی ناراحت میشدم انقدر ذهنم درگیره جولیت و مشکلاتش شده بود که کم کم اتفاق هایی که برای خودم افتاده بودو داشتم فراموش میکردم
هر روزم شده بود حرف با جولیت و آروم کردنه اون
به جولیت راه کار میدادم برای فراموش کردنه جک برای جولیت اهنگای جدید میفرستادم بعضی وقتا سعی میکردم بخندونمش حتی از اتفاق هایی که برای خودم میوفتاد تعریف میکردم براش و کلی میخندیدیم باهم
از ادمایی که دورم بودن و ایسگاشونو میگرفتم تا سوتی هایی که جلویه بقیه میدادم همشو برای جولیت تعریف میکردم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
عالی
به رمان منم سر بزنید خو و لایک و نظر مهمونم کنید ❤️🔥
مایل به حمایت و پین ؟!
عالییییییییی بود 🍓🍓🍓🍓🍓🥞🥞🥞🥞
زیباا
:))))