- حظهای در گذر از خاطرهها ناخودآگاه دلم یاد تو کرد خنده آمد به لبم شاد شدم گویی از قید غم آزاد شدم هر کجا هستی دوست، دست حق همراهت… ناظر عزیز، دسته بندی درسته. داستان راجع به هری پاتره. پس باید تو دسته هری پاتر باشه، مگه نه؟
" تو دیگه پسر من نیستی! من دیگه پسر ندارم!"
به محض شنیدن این جملات که با لحنی سرد و بی احساس از دهان پدرش، بارتیموس کراوچ سینیور بیرون می آمدند، از خواب پرید. قلبش چنان با بی قراری بر در و دیوار سینه اش می کوبید که گویی می خواست آن را بشکافد و بیرون بیاید. صورت لاغر و رنگ پریده اش، خیس عرق شده بود. دیشب در خواب دوباره برگشته بود به روز دادگاه.
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
46 لایک
بک بده لطفا
دادم عزیز
عالی ❤️❤️🌹
من پاترهد نیستم..ولی داستان خیلی خوب نوشته شده بود، لذت بردم
واقعا ممنونم❤
ای خدا،این دوتا خیلی گوگولین🌝🤏🏻
دقیقا.
عالیییی بود😍واقعا استعداد نویسندگی داری👏👏همینطوری ادامه بده😁
ممنونم. کامنتت روزمو روشن کرد.:}
زیبا بود 🙃
نه به زیبایی تو.
هوم...خیلی قشنگ بود...
مرسی که روزمو روشن کردی❤
🤍
پروفایلت چه خوشگلهههه
کیه؟
یکی از فن کستای لی لی اونز.
بابت امتیازی که دادی خیلی ممنونن بسیار ارزشمند بود =))
قابلی نداشت دوست عزیز😊
ایده ی جدیدیه و در کل قشنگه .)
ممنونم💗