داستان زندگی ربکا از زبون خودش و بعضی دیگه از کاراکتر ها 🌠🧡 ( این قسمت : تعبیر نیمی از خواب 🥲🙃 )
بعد از اون سعی کردم دنبال هری و رون و هرمیون برم که وارد طبقه سوم شدن ، قایم شده بودم و منتظر فرصت بودم چون گربه فیلچ اونجا بود و اگه میرفتم لو میرفتیم بعد از اینکه فیلچ اومد و اون گربه مزاحم رو برد به طبقه سوم رفتم اما اونا رو اونجا ندیدم ، حتما وقتی گربه رو دیدن قایم شدن......درست وسطای راهرو بودم که دیدم اونها با عجله از یک در میان بیرون......وقتی دقت کردم دیدم یه سگ سه سر وحشتناک اونجاست.....با یکم وحشت پرسیدم : بچه ها چیشده ؟؟؟؟......هری گفت : مهم نیست ، فقط فرار کنین......وقتی از اونجا رفتیم بیرون و دور شدیم راهم رو از اونها جدا کردم........اون دیگه چه موجودی بود که تو قلعه ازش نگه داری میکردن ؟
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
وای پارت بعدی کوووووو😭😭😭😭؟
نصف ایرانی ها تستچی دارن.....و نصف اونایی که تستچی دارن پاترهدن.......بعد کسی پیدا نمیشه که بعدی رو منتشر کنه و همش رد نکنه ؟! 😐
😐👍😕🥲
مایل به پارت بعد؟!
میخواستم بدم ۴ بار رد شد 😢
دارم سعی میکنم اگه اینجا نشد از این به بعد تو چنل روبیکام بنویسم 🙃🥲
عه💔
لینکشو برام بفرست❤
باشه عزیزم 🧡🌠
عالییی. خیلی ناراحت شدم واسه ربکا. واقعا بغض کردم تروخدا پارت بعدی رو زودتر بنویس ❤️
ج چ ۱ : جام آتش
ج چ ۲ : می میرم 😂
حتما پارت بعد رو مینویسم 🧡🌠
نه دیگه تو جام آتشم واسه هری توی مسابقه سه جادوگر کف اون دریا طعمه شده بود و اگه هری فق نمیشد و پاش گیر میکرد اونم همون تو میموند 😭
فکر کنم ج.ن.ا.ز.ه ات میفته رو دست کراشت 😅🙃
وای راست میگی بچم هیچ جا سالم نبود تو شاهزاده ی دورگه ام که هرماینی با پرنده بهش حمله کرد 😔
پرنده ؟
پرنده که چیزی نیست تو شاهزاده دورگه تولدش بود تو کتاب تولدشه ولی تو فیلم حذف شده بعد یه جور جلوه دادن انگار دست کرده تو کیف هری و شکلاتاشو برداشته ولی همش به خاطر هری بود چون هری بدون احتیاط شکلاتها رو انداخته بود اونور کنار تخت رون و اونم فکر کرده بود کادوی تولدشه و توی کتاب بعد از اینکه مسموم شد مدت زمان بیشتری تو بیمارستان قلعه بود 😭😭😭
وای بمیرم براش 🥺😫😭
تو پستم کامل اینا رو توضیح دادم 🙃 تازه عکسم گذاشتم فکر کن نشستم کلی با عکساش زار زدم 😭😫
راس میگیا چرا یادم رفته بود تو روز تولدش داشت میمرد 😭😭
تست بی نظیر بود 😍
چالش یک : فکر کنم قسمت جام آتش
چالش دو : هیچی از کنارش گذر می کنم در حالی که دارم ذوق مرگ میشم و دارم عادی جلوه میدم و جلو خنده از بنا گوش در رفته ام رو میگیرم
ممنون 🧡🌠
نه توی جام آتش واسه مسابقه سه جادوگر برای هری توی آب طعمه شده بود و گریپاش گیر میکرد و نمیومد بالا اونم همونجا میموند 🙃😭
رون بی چاره 😂
خوش به حالت که خواب رون رو دیدی😐
چالش۱_فکر کنم تو قسمت چهار بلایی سرش نیومد دقیق یادم نیست
چالش 2_من غشششششش
امیدوارم یه روز بر همتون اتفاق بیفته که خواب ببینین کراشتونو بغل کردین 🥹🧡🌠
تو قسمت ۴ واسه مسابقه سه جادوگر طعمه هری شده بود تا توی آب باشه و هری نجاتش بده و اگه هری یه ذره دیرتر اومده بود بالا اون بدبخت همون تو میموند 😭😭
حالا دارم راجع بهش پست میسازم 😢
اوکی😐
فقط من احساس میکنم رولینگ با رون لج داشته😑
نه میدونی چیه ؟ 😢
رولینگ با ماها مشکل داشته که طرفدارای رون ایم 🫤🥲🙄
موافقم
شما برنده ۱۱۰ امتیاز برای کامنتتون شدین 😁
مبارکتون باشه 🧡🌠
مرسی😁❤
بلاخرههه پارت🛐🛐مثل همیشه عالی بود🛐🌟🌟
چ۱:هیچ قسمتی رو به خاطر ندارم😔🤝
چ۲: قطعا اگه هری/سدریک رو توی خیابون ببینم اول فکر میکنم توهم زدم ولی بعدش میرم سمتش و از ته دل Bغلش میکنممممم😭🛐بعدش ازش میخوام که بقیه ی راه رو باهم پیاده روی کنیم و امیدوارم قبول کنه و اگه قبول کرد توی راه کلیییی باهم درباره ی هاگوارتز و.... صحبت میکنیم بعد باهم بریم کافه و خب اونجا بهش بگم که خیلییییییی زیادددد Dوستش دارم😭🛐🛐🛐
وای دیگه زیادی گفتم😂
ممنون 🧡🌠
« سدریک »
وقتی بهش میگی پیادهروی کنیم میگه : باشه حتما
و بعد راجع به چو باهات حرف میزنه.....و میگه تهش میتونیم دوست معمولی باشیم چون خودش الان با چو عه
« هری »
وقتی میگی بریم پیادهروی اول یکم شوکه میشه ولی بعد با تردید میگه : باشه بریم
و بعد از اینکه با تو آشنا میشه خیلی دلش میخواد ا همدیگه صمیمیتر بشین 😁
ذوق فراوانننن*😭😭😭😂😂
شما برنده ۱۱۰ امتیاز برای کامنتتون شدین 😁😊
مبارکتون باشه 🧡🌠
وای مرسییییییی😭💕💕💕💕💕🪐
چالش دو : خب معلومه و همان طور که می دونی مستر مالفوی 🍏🥹
.....
خب براش بهترین دوست میشم و درکش می کنم....وقتی مرگخوار شد و تو همون سکانس کوتاه توی برج نجوم به میله تکیه داده بود...(((( همون جا میرم پیشش و میگم که می دونم مرگخوار شده....اگه باور نکرد آستینش رو به زور هم شده میزنم بالا و بهش میگم : ( درک می کنم دراکو و اینو بدون که نمی خواد ازم دوری کنی چون حتی اگه همه ازت متنفر باشن من دوس.تت خواهم داشت و مهم نیست که مرگخوار باشی یا نه.....من می دونم که خطری نداری دراکو...می دونم ! )
وای من چرا احساساتی شدم ؟! 😭😭😭😭😭🥹🥹🥹🥹🥹🥹😅😅😅😅😅😶🌫️😶🌫️😶🌫️😶🌫️😶🌫️
اون بخشی که تو برج نجوم باهاش حرف میزنم رو از طرفش بگو...🙃
مستر مالفوی تا تو رو داره غم نداره 🥲😁
خب بخش برج نجوم......
« دارکو »
اول از اینکه میدونی مرگ خوار عه شوکه میشه
بعد سعی میکنه از این حرفایی که زدی احساساتی نشه....... و بعد هم میگه : ممنونم که منو درک میکنی اریکا 🙃
ببخشید دیگه من تو کار زیاد کردن پیاز داغاشم 😅
عاشق پیازداغشم 😭😭😭💚💚💚
البته خودم تو واقعیت از مزه پیاز داغ خوشم نمیاد 😅
چالش یک : عزیزم اگه خودت تونستی منم میگم ,😁😅💔🥲
دقیقا 😭😭😭
یه پست در موردش ساختم تموم شده فقط باید پست کنم
سر اون پست قشنگ قلبم تیکه تیکه شد 😭😭😭😭
آره الان دارم آماده میشم برم تو اون پست 😭😭😭
وای چقدر غمگین بود این یکی پارتت 😭😭😭😭
اما مثل همیشه عالی 🥹
ممنون 😭🧡🌠