این پارت ۲ از ادامه ی داستانم است.
تامارا گفت : اممم ، کال . نمی خواهم ناراحتت کنم ولی باید بدانی که خانواده ام هیچ وقت ازت خوششان نمی آمد و فقط به خاطر جایگاه به تو کمی اهمیت میدهند.
کال گفت : بله ! بله تامارا میدانم .[ با صدای نسبتا بلندی این را می گوید .]
کال ادامه می دهد : ببین تامارا من فقط جواب کل را میخواهم بدانم.
تامارا گفت : مادر و پدرم فعلا نمیگذارند با هم باشیم . می گویند باید درس بخوانم ، تو هم همینطور . و بعد اگر نمره های خوبی داشته باشیم تا پایان دانشگاه ، می گذارند با هم باشیم.
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
در جریانی که مجیستریوم با این لحن نوشته نشده
عاللییی🫶🏻❤️🩹
عالیییییی بود نویسندههههه😍😍👏👏❤❤
قربونت برم 🥰🥰🥰🥰❤️❤️❤️❤️🫶🏻🫶🏻🫶🏻🫶🏻
عالیییییی،خیلی منتظر بودم حتما زود پارت سه رو بزار👏👏😍😍
خوب بود
ژالی
ب*