
هر سه نفر داخل سفینه رفتند.سه دو یک پرتاب! حدود بیست دقیقه بعد سیارک B71 را روبروی خود دیدند.دیوید در حال چک کردن سیستم ها بود که برای چند ثانیه کل وسایل از کار افتاد و همه جا تاریک شد. وقتی وسایل دوباره به کار افتاد دیوید گفت(متیو صدام رو داری؟ یه مشکلی پیش اومده.) متیو با صدایی خش دار گفت(چه...اتفا...قی...افتا...)دوباره برق قطع شد. سفینه کم کم داشت به سمت سیارک می رفت.جان گفت ( خودتون رو برای یه سقوط سخت آماده کنید!) و سفینه به داخل سیارک سقئط کرد.
از شدت فشار کمربند دیوید پاره شد و دیوید روی زمین افتاد.بنگ! سفینه به سطح سیارک برخورد کرده بود ولی کاملا صاف ایستاده بود.سفینه داشت به سمت چپ می رفت.دیوید خود را به سمت راست انداخت تا سفینه همان طور صاف بماند.حالا سفینه به راست می رفت؛ دیوید به سمت چپ پرید .همانطور بازی پرش برای حفظ تعادل ادامه داشت تا اینکه وقتی سفینه عقب می رفت دیوید وسط سفینه پرید و موفق شد تعادل سفینه را حفظ کند.
جانگفت(شما هم می شنوید؟ یه صدایی میاد!) جان راست می گفت.لحظه ای بعد چیزی سنگ مانند به سفینه برخورد کرد و سفینه به پهنا افتاد.صدا بیشتر شده بود.صدایی آمد و جولی جیغ کشید.جان در حالی چشمانش رو بسته بود گفت (چی شده؟) جولی با وحشت گفت(شاخ...یه جفت شاخ!) جان (اولا من تو فضا گیر افتادیم.دوما فضاییا دنبالمونن.سوما فضایی ها شاخ دارن.چهارما ما رسما م.ر.د.ی.م. .پنجما چه خاکی تو سرمون بریزیم؟!)
لحظه ای بعد چیزی موجود شاخدار را بلند کرد و همراه سفینه به سمتی پرت کرد.سر و صدا ها پایان یافت.انگار موجودات منشا صدا دور شده اند.جولی کمربندش را باز کرد و به سمت در رفت. وقتی در را باز کردن و به بیرونی نگاه انداخت جیغی بنفش کشید.جان کمربندش را باز و به سمت در رفت و مانند جولی خشکش زد.من من کنان گفت(اون یه...اون) سرانجام دیوید بیرون رفت و به جمع متعجب و وحشت زده ی جان و جولی پیوست.دیوید گفت (اون... امکان نداره ... ولی؟!)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فردا پارت بعد رو می نویسم
وقتی ی چیز شاخدار به سفینه ضربه زد نباید اکسیژن توی سفینه بخاطر سوراخ ایجاد شده از دست میرفت؟و صرفا قکر نمیکنم جهت حرکت ی سفینه کامل توسط پرش و وزن ی شخ داخلش کنترل بشه،با توجه به شتاب و جاذبه که سفینه توشه...واقعا دلم نمیخواد منطقی صحبت کنم میدونم داستان کاملا قرار نیست دقیق باشه فقط به اطلاعات و جزئیات بیشتر نیاز دارم،موفق باشی چشم انتظار دارت بعدیام!🤍
خب اونا با لباس فضانوردی بودن و اکسیژن لازم داشتن ولی چیزی که پیدا می کنن اصلا منطقی نیست
عالی بود