حرفی ندارم
دختری به نام میا اسمیت و پسری به نام
ویلیام واتسون همو دوست داشتند
یه روز که داشتند از کافه بر میگشتند
گروهی دزدی و قاتل که داشتند از بانک
دزدی می کردند.....
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
اگرم دوست داشته باشی میتونیم این کارو باهم شریمی بنویسیم
سلام من چند وقتی هست که مینویسم و خیلی علاقه دارم به نویسندپی به خاطر همینم از یه استاد کمک میگیرم که نکته های طلایی رو بهم میگه اگه بخایی میتونم بهت کمک کنم موضوع رمانت فوق العاده است اما نوشتنش کم و کاستی داره من دنبالت کردم منو دنبال کن تا تو بخش گفت و گو ها بتونیم باهم صحبت کنیم و یه مورد دیگه بنظرم این پارت رو حذف کن و به جاش یه تست دیگه با عنوان پارت ۰ درست کن و ادامه اش رو بهت داخل یه گفت و گوی شخصی میگم اگه بخوای
حسین پلی سازنده
| 38 دقیقه پیش
داداش من اون رمان رو قبل از اینکه بگی
داشتم میخوندم و لایک هم میکردم خیلی قشنگه
_______________________________
ممنون داداش فدایی داری👍🏻💐
ممنون
خواهش
سلام ممنون از نظرات خوبتون
ایده جالبیه ولی به نظرم یکم ادبی تر بنویس و اسلاید هات رو طولانی تر کن. من اگر جای تو بودم اینو تو دو سه تا پارت جدا میذاشتم و یکم کشش میدادم.
ولی ایدت خوبه :)
سلام، داداش این پارت اول بود
باشه سعی خودمو میکنم
بد نبود ولی بنظرم بیشتر روی قلمت کار کنی بهتر میشه
باشه.
بنظرم میا انتقام میگیره
راستی منم تو پیجم یک رمان گذاشتم میشه اونم بخونی بعد نظرت رو بهم بگی مرسی💌🐥
حتما
حتما