هاای این قسمت یه کمی طولانی شد:))
با قدم های تند وارد حیاط شدیم.
میرای اصلاً امان نمیداد تا اطراف و ببینم یا اصلا بفهمم کجای خونه هستم.
چیزای زیادی از حیاط خونش یادمه.
دایره های زیاد کوچیکی سطح سبز رنگ حیاط رو پر کرده بودن.
در هر دایره گل های مختلف کاشته شده بود که با بوشون اظهار وجود میکردن.
خیلی زیبا بود ، قطره های آبی که از روی برگ های گل ها که براشون مثل سرسره بود لیز میخوردن.
پرنده ها با اطمینان و امنیت کامل حیاط رو خونهی خودشون کرده بودن و باد مثل مادری دلسوز گل ها و چمن هارو نوازش میکرد.
به خودم اومدم جلوی در خونه که نصف در اصلی بود ایستاده بودم.
میرای نفس عمیقی کشید ، من و رها کرد و بعد در و باز کرد.
فرش قرمز درازی وسط پهن شده بود ، تا روی پله ها هم کشیده شده بود انگار پایان نداشت.
دیوار های زیبایی که روشون نقش های زیبا حکّاکی کرده بودن و میز های سفید که گلدان های مختلف ارزشمندی روشون بود.
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
داستانت عالیه (:
مطمئنم میتونی یکی از
بهترین نویسنده ها بشی !🌷
همینجوری به کارت ادامه بده و
از خودت بهترین نویسنده رو بساز .🔮
با آرزوی موفقیت:لونا 🌷
به کتابچه ی لونا نیز سر بزنید 🎍
اسم کتاب های کتابخانه ی لونا : دخترک گمشده 🌹
عالییییییییییییی
جای خیلی بدی قطع کردی پس..........
پارت۶☹️☹️☹️☹️☹️
مرسی
دقیقا چون جای بدی قطع کردم نمی خواستم زیاد بشه پارت ۶ و زودتر مینویسم💜🫂
سلام چطوری اگر به داستان ترسناک یا جنایی علاقه داری به پروفایلم و رمان بازی گرگ و گوسفند سری بزن خوشحال میکنی منو
حتما مرسی که گفتی🫠💓
مرسی
❤️
دقت کردین کاور داستان عکس شخصیتاست ؟
دقیقا پارت ۱ عکس بورامه
اون یکی عکسا برای خوشگلیه و عکس بقیه رو هم در پارت های بعدی میبینید🫠💓
ممنون برای دقتت💜🍦
❤❤❤❤
❤❤😊