ایومی اسم شخصیت اصلی هست و خیلی داستان خوبیه ژانر هم عاشقانه ماورای است
سه روز بیشتر تا کریسمس نماند بود خانوم سوما که مدیر پرورشگاه بود برای خرید کریسمس به بازار رفت او کلی خرید کرد و حسابی خسته شده بود در راه برگشت دید که دم در پرورشگاه شیکا که یکی از بچه های پرورشگاه است داره با یک پسر حرف میزنه عصبانی شد و سری به سمت آن ها رفت هر دو فرار کردن ولی شیکا گیر افتاد خانوم سوما گوش شیکا را گرفت و همان تور که گوش شیکا رو میکشید به داخل رفت و با داد و فریاد همه را صدا کرد و
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
خوشگلم برات ۲۰۰امتیاز زدم
عالیییییییییی
مممممنوننننن
داستانت عالیه (:
مطمئنم میتونی یکی از
بهترین نویسنده ها بشی !🌷
همینجوری به کارت ادامه بده و
از خودت بهترین نویسنده رو بساز .🔮
با آرزوی موفقیت:لونا 🌷
ممنون نظرت خیلی بهم احساس خوبی داد
خواهش می کنم 🌷
امیدوارم موفق بشی 🌷
💗
🌷
جهت حمایت از شما
ممنون