
برای آشنایی با بهترین کتاب های داستانی ماجراجویی این پست را تا انتها بخوانید.

توی زندگی گاهی اوقات مشکلاتی پیش میآید که برای حل کردنش، نباید دست روی دست گذاشت و منتظر تصمیم بزرگترها شد. درست مانند همین موقعیتی که ما الان در آن گیر کردیم. پدر قرار بود برای نوشتن کتاب جدیدش به یک مسافرت الهامبخش برود. اما من میدانم که این موضوع فقط یک مسافرت ساده نیست. پدر را دزدیدهاند. البته که تمام شواهد هم همین را میگویند. هرچند به نظر نمیرسد مادر بخواهد برای وضعیتی که در آن گرفتار شدیم، کاری انجام دهد. بنابراین خودم باید دست به کار شوم. کار سختی نیست. پیدا کردن کارت اعتباری مامان، خرید بلیط هواپیما برای خودم و برادرم و سفر به نیویورک. تنها مشکلی که این وسط وجود دارد، مشکل نابینایی من است…

کتاب هر دو در نهایت میمیرند، اثر آدام سیلورا رماننویس پورتوریکوییتبار اهل آمریکا است. نویسندهای که در جوانی به یکی از رماننویسان محبوب و پرمخاطب تبدیل شده است. این رمان، داستان دو نوجوان به نامهای «متیو» و «روفوس» است که اندکی پس از نیمهشب پنجم سپتامبر ۲۰۱۷، طی تماسی که قاصد مرگ (Death-Cast) با آنها میگیرد، درمییابند یک روز بیشتر برای زندگی کردن فرصت ندارند. قاصد مرگ شرکتی است که مرگ افراد را کمی پیش از وقوع پیشبینی میکند. پس از دریافت این خبر شوکآور، متیو و روفوس که هیچ آشنایی پیشینی با هم ندارند، یکدیگر را پیدا میکنند و در روز پایانی زندگی، دوستی عمیقی را شکل میدهند. خواندن این کتاب را به طرفداران ژانر داستان نوجوان و رمانهای ماجراجویی و کسانی که علاقهمند به خواندن کتابهایی در ستایش زندگی و دوستی هستند، پیشنهاد میکنیم.

اگر قرار بود یک قدرت جادویی انتخاب کنید، کدام را انتخاب میکردید؟ نامرئی شدن؟ سفر به آینده؟ خواندن فکر دیگران یا دیدن و صحبت کردن با ارواح؟ از من میشنوید، دور این آخری را خط بکشید. خب، حقیقت این است که من این توانایی را دارم. آخرین بار که داشتم تلاش میکردم تا روحی را در یک شیشه خالی مایونز گیر بیندازم، عمویم متوجه این توانایی من شد. حالا ما باید دور تا دور کشور سفر کنیم تا از شر ارواح خلاص شویم. این بار، ماموریت من، پیدا کردن و فراری دادن روحی است که در یک کتابخانه پنهان شده است…

قدرت جادویی ماه را نباید دستکم گرفت. اما انگار این بار مشکلی پیش آمده است. زان، جادوگری که بچههای بیسرپرست را از جنگل رد میکند تا در آن طرف جنگل آنها را به خانوادهای برساند، به جای نوشاندن نور ستاره، نور ماه را به یکی از نوزادان مینوشاند. حالا او باید دنبا راهحلی بگردد. چون این نوزاد، با این همه نیرو و قدرتی که دارد، به راحتی میتواند به خودش و دیگران آسیب برساند…
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ولی کتاب خانه ارواح:)))
من فقط کتابخونه ی ارواحو خوندم😂💔
سنگدل هم خیلی قشنگه اونم بخونید
دختری که ماه را نوشید فقط خوندم
هردو در نهایت میمیرند و کتاب خانه ارواح رو خوندم 🩵
همشون رو خوندم جز اسلاید اول که اونم به زودی میخرم 🤌🏼