دیدار دوباره ¹

هوا خیلی گرم بود داشتم از گرما می مُردم؛وارد اول فروشگاه نزدیک به خودم شدم یه آبمیوه گرفتم و به سمت صندوق رفتم. همین که نزدیک شدم پام به پای کسِ دیگه ای گیر کرد. تا اومدم بلند شم یکی از پشت گفت:خیلی معذرت می خوام بزارید کمکتون کنم.شما خانومِ؟ سلام نه ممنون خودم می تونم؛من رونا هستم!به رونا. پسر گفت:باشه. +راستی اسمتون؟ _سوک هون هستم!جو سوک هون +از آشنایی با شما مفتخرم آقای جو! و بعد حساب کردم و به طرف در رفتم!! _ببخشید خانم به کارتتون رو جا گذاشتید اما رونا متوجه نشد و با لپ های سرخی که از خجالت بود به بیرون رفت _خانم به کارتش رو جا گذاشته کارت رو برداشت بود که دوباره از توی جیب شلوارش درآورد دید شماره تلفن هم پشت کارت چسبیده. می خواست زنگ بزن ولی با خودش گفت _ممکنه خواب باشه چون الان دیروقته!! به خونه که رسید همش درحال کلنجار رفتن با خودش بود و داشت به چهره زیبای اون دختر فکر می کرد!! صبح شد و سوک هون باشماره پشت کارت تماس گرفت بوق خورد و کسی گوشی رو برداشت. _سلام خانم به! +سلام شما؟ _من جو سوک هون هستم و شما چیزی رو توی مغازه جا گذاشتید +سلام من الان باید برم بعد با شما تماس میگیرم رونا گوشی رو قطع کرد و بعد سوک هون کمی ناراحت شد روز بعد رونا به آزمون موسیقی کلاسیک داشت و واقعا تحت فشار بود _داشتم به کلاس خودم می رفتم که دیدم به رونا هم اونجاست +از استرس زیاد آب زیادی خوردم و دوباره به سمت کیفم رفتم اما دیدم آب تموم شده به سمت سوپرمارکت رفتم و درخواست یه آب کردم آب رو گرفتم و اومدم کارت رو به فروشنده بدم هرچی گشتم نبود _دیدم داره توی کیفش رو میگرده به سمتش رفتم و سلامی دادم و گفتم کارتت رو دیروز تو فروشگاه جا گذاشتی. +ممنون!راستی از کجا پیدام کردی؟ _من امروز آزمون پیانو و موسیقی کلاسیک دارم! تو اینجا چیکار میکنی؟ +من هم آزمون موسیقی کلاسیک دارم _از دیدنت خوشحال شدم +داشتن اسم هارو صدا میزدم...سوک هون رو صدا زدن و بعد از ۱۰ دقیقه من رو صدا زدن وارد اتاق شدم بهم گفتن: برو روی استیج و اونجا پسری که امروز پیانو می زد کاری براش پیش اومد و یکی از اونایی که آزمون داشته رو آوردن +رفتم رو استیج و دیدم سوک هون پشت پیانو نشسته ...........................

.........

........

.......