لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.
نظرات بازدیدکنندگان (15)
  • imageMOBI سازنده
    ⩇⩇:⩇⩇‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

    گاهی آن‌قدر در رؤیاهایم زندگی کرده‌ام که بیداری برایم غریبه شده؛
    شاید حقیقت، همان چیزی‌ست که در خواب از آن می‌گریزیم

  • imageMOBI سازنده
    ⩇⩇:⩇⩇‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

    چه کسی می‌داند؟
    شاید خاطرات، نه گذشته‌اند و نه دور؛
    شاید آن‌ها هنوز در گوشه‌ای از جهان نفس می‌کشند، منتظر لحظه‌ای برای بازگشت.

  • imageMOBI سازنده
    ⩇⩇:⩇⩇‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

    چه کسی می‌داند؟
    شاید عشق، نه آغاز دارد و نه پایان؛
    شاید تنها انعکاس روح ماست در آینه‌ی دیگری، که گاه می‌شکند، گاه می‌درخشد

  • imageMOBI سازنده
    ⩇⩇:⩇⩇‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

    چه کسی می‌داند؟
    شاید مرگ، نه پایان باشد و نه آغاز؛
    شاید تنها عبوری آرام است از خوابی به خوابی دیگر، بی‌آنکه بیدار شویم

  • imageMOBI سازنده
    ⩇⩇:⩇⩇‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

    چه کسی می‌داند؟
    شاید زمان، نه خطی باشد و نه دایره‌ای؛
    شاید همین لحظه، هزار بار زیسته شده و ما هر بار آن را از نو فراموش کرده‌ایم

  • imageMOBI سازنده
    ⩇⩇:⩇⩇‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

    معمولا یعنی:
    «دیگه مهم نیست»،
    «انتخاب تو برام تفاوتی نداره»،
    یا حتی
    «نمی‌خوام ادامه بدم بحث رو.»
    یک جمله‌ی ظاهرا بی‌طرف، اما همیشه بوی قهر آرام می‌دهد.

  • imageMOBI سازنده
    ⩇⩇:⩇⩇‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

    هر شب می‌جنگید
    تا صبح تظاهر نکند
    حال خوبی دارد.

  • imageMOBI سازنده
    ⩇⩇:⩇⩇‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

    گاهی حس می‌کرد زندگی مثل شهری‌ست
    که نقشه‌اش را گم کرده.
    خیابان‌ها پرنور بودند،
    اما هیچ نوری او را صدا نمی‌کرد.
    می‌رفت…
    ولی هیچ جا نمی‌رسید.
    و این نرسیدن،
    آرام‌ترین نوع فروپاشی بود.

  • imageMOBI سازنده
    ⩇⩇:⩇⩇‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

    گاهی دلش می‌خواست از خودش فرار کند؛
    از صدای فکرهایی که شب‌ها بلندتر می‌شدند،
    از قضاوت‌های پنهان در سرش،
    از ترسی که بی‌اجازه رشد کرده بود.
    اما کجا می‌شود رفت
    وقتی دشمن آدم،
    درون خودش جا دارد؟

  • imageMOBI سازنده
    ⩇⩇:⩇⩇‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

    گاهی فقط خسته است…
    خسته از جنگیدن‌های بی‌صدا،
    از اشکی که حتی جرات پیدا نمی‌کند روی گونه‌اش بیفتد.
    غمش آرام است،
    اما آرام‌ترین غم‌ها بیشتر می‌سوزند.

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.