مکانی برای تراوشات ذهنی یک انسان ، گذاشتن متن الخصوص شعر کاملا آزاد است
نظرسنجی
ارغوان میبینی؟
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
من به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود!
5 روز پیش 5 شرکت کننده
شکار لحظهها~
این دستا یروزی کار دستت میده
جا امید به کلید ساختم پنجره ، حنجره میسوزه از درد....
من مغزم دستای کارگره
من خاک عبوس خاوران ریختم توی چشمام یادم نره
من از هیچ دیواری نپریدم
داشتم تاسیان رو میدیدم و فهمیدم که فقط من نیستم که یه رنگ رو معتلق به خودم میدونم
عوضی قرار بود به منم بگی منم ببینم
من که نشد باد بشم برم تو موهات
ولی تو خیلی اشک شدی رفتی رو گونم
«ای کاش وطن جایی برای ماندن بود»
من یک مهاجرم
( از رویایی به رویای دیگر)
نوشته “ولی نسل آینده بدبخت چقدر باید تاریخ بخونه”.
خواستم بگم یککاری میکنیم حداقل مثل ما تاریخ دروغ نخونه. زیاد بودنش که مهم نیست :)