لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.
نظرات بازدیدکنندگان (24)
  • اگه کاری داشتید، چیزی خواستید بهم بگید یا صحبت کنید
    اینجا در اختیار شماست.

  • imageکوین؛
    همه ما دیوانه ایم؛

    عه ۲۰۰۰تایی شدی 😏🥳

  • imageScarlett
    Delete Account

    از کیانا خبر داری؟

    • امروز پیام بهش ندادم ، چیزی شده؟

    • دیروز پیا دادم

    • imageScarlett
      Delete Account

      نمی دونم. اگه باهاش حرف زدی بگو

    • آره باهاش صحبت کردم دیروز

    • چیزی شده؟

    • imageScarlett
      Delete Account

      اره فهمیدم ولی امروز آنلاین نشده.
      نه خدا کنه چیزی نشده باشه‌.

  • سلام اینجا چقد خوبه 😝😭

  • بگفتا گر کند چشم تو را ریش؟
    بگفت این شم دیگر دارمش پیش
    *
    بگفتا گر کسیش آرد فرا چنگ؟
    بگفت آهن خورد ور خود بود سنگ
    *
    بگفتا گر نیابی سوی او راه؟
    بگفت از دور شاید دید در ماه
    *
    بگفتا دوری از مه نیست در خور
    بگفت آشفته از مه دور بهتر

  • بگفتا گر بخواهد هر چه داری؟
    بگفت این از خدا خواهم به زاری
    *
    بگفتا گر به سر یا بیش خشنود؟
    بگفت ازگردن این وام افکنم زود
    *
    بگفتا دوستیش از طبع بگذار 
    بگفت از دوستان ناید چنین کار
    *
    بگفت آسوده شو، کاین کار خام است
    بگفت آسودگی بر من حرام است

  • بگفتا رو صبوری کن در این درد
    بگفت از جان صبوری چون توان کرد
    *
    بگفت از صبر کردن کسی خجل نیست
    بگفت این،دل تواند کرد، دل نیست
    *
    بگفت از عشق سخت کارت زار است 
    بگفت از عاشقی خوش تر چه کاراست؟

  • بگفتا جان مده بس دل که با اوست
    بگفتا دشمن اند این هردو بی دوست
    *
    بگفت از دل جدا کن عشق شیرین 
    بگفتا چون زیم بی جان شیرین

  • بگفت او آن من شد زو مکن یاد 
     بگفت این،کی کند بیچاره فرهاد
    *
    بگفت از من کنم در وی نگاهی؟
     بگفت آفاق را سوزم به آهی
    *
    چو عاجز گشت خسرو در جوابش 
    نیامد بیش پرسیدن صوابش
    *
    به یاران گفت کز خاکی و آبی
    ندیدم کسی بدین حاضر جوابی
    [ نظامی ، با تخلیص]

  • میان کتاب‌ها گشتم
    میان روزنامه‌های پوسیده‌ی پرغبار،
    در خاطرات خویش
    در حافظه‌یی که دیگر مدد نمی‌کند
    خود را جستم و فردا را

    [ شاملو ]

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.