مهدکودک که میرفتم یه هزارتومنی داشتم رفتم باهاش خمیربازی بگیرم طرف گفت نمی شه با این پول بعد من بعد هر زنگ که یکمشو خرج میکردم و پول خردتر میشد و تعدادش بیشتر باز میرفتم میگفتم با این چی ؟؟؟ خواستم بگم عقل معیشتیم رشد چندانی نکرده از اون موقع " خاطره ای از پسرعمه بزرگم "

اگه دلتنگی رو می‌شد تو یه عکس نشون داد فرودگاه امام خمینی

شما فکرش را نمی کردید که تمایل شدیدی برای اهداف غیرضروری و تحقق فوری خواسته های کم اهمیت داشته باشید. خواسته هایی که اغلب به خاطر یک تکنولوژی به وجود می آیند که به جای آزاد کردن، ما را بنده خودش کرده است. تکه ای از کتاب باشگاه پنج صبحی ها

من بعد از اینکه می فهمم همسر تایلر تو سریال ونزدی مرد هست +گلبرگام :/

و ارغوان غم‌الود ، ابتهاجم من ؛

یبار از یک از دوستام پول گرفتم بعد خواستم بگم دستت درد نکنه گفتم نور به قبرت بباره 😂

دل بده حال میده رفاقت با ما دروغ میگن دارن صداقت دادا تو سینم ی درده که بماند حالا تا بشکنی باز میاد صدا کفتارا…

سخنی نیست حمایت شم ؟

حمایت شم ؟

ما را از چوب خدا ترساندند...!! اما به لبخند خدا امیدوارمان نکردند...

گفته بودی عاشق باران به روی شیشه‌ای چشم گریان خودم را عینکی کردم... بیا! علی‌قهرمانی

مدت هاست... ایستاده ام بر فراز اتفاقی که نمی افتد... - پابلو نرودا میم تلخ +++

مرگ تعصب تولد اخلاق است

هیچوقت نفهمیدم چرا اون زرشک پلو با مرغ و سالاد سس مایونزی های مامان ها توی مهمونی ها با روزهای عادی زمین تا آسمون فرق داره؟

وقتی به دختر خالم میگم گاو :

‌ اونجا که یاور مهدی پور میگه : عجیب است دریا! همین که غرقش می‌شوی، پس می‌زند تو را.

چه زیبا گفت خسرو شکیبایی: کاش می شد آدمی، گاهی...فقط گاهی!! به اندازه ی نیاز بمیرد بعد بلند شود آهسته آهسته خاک هایش را بتکاند...اگر دلش خواست برگردد به زندگی...دلش نخواست بخوابد تا ابد...

یکی از دلایلی که از شایع خوشم میاد اهنگاشه مگه چند روزه کلش؟ بلند شو یکم موهاتو شونه کنش یه آبی به سر و روت بزن انقدر غریبگی نکن تو خونه خودت اصن بلند بلند بخند بدون اجازه هیشکی تو شهر بچرخ چون خانومی صداتو نبر هر حرفی داری تو جمع بزن و

‏هر بار با شنیدن گوگولی و کشیدن لپ‌هام متوجه می‌شم که برای من ورود به مرحله‌ی بزرگسالی قفله.

یک عدد میم تلخ

اگه میشه بدید من برم

خونه عموم بودیم، عموم پرسید شام میمونین؟ پسر عمه ام گفت بابام گفته بگیم چون خیلی اصرار میکنین باشه.

بعد از پیدا کردن کارت واکسیناسیون پسر همسایمون که برای روز قبل بود زنگ زدم خونشون گفتم آقای احسان…؟17 ساله؟نام پدر….؟هستید؟ دیروز واکسن سرخک،سرخجه زدید؟ با تعجب گفت : بله! آقا منم گفتم : “اشتباه شده واکسنی که دیروز زدید تا 48 ساعت دیگه باعث بروز علائمی می شه که باید تحت مراقبت باشید مثل حمله های قلبی یا تنفسی”! طرف از ترس از حال رفت و نیم ساعت بعدش با آمبولانس بردنش بیمارستان… هنوزم عذاب وجدان دارم!!!

اعتراف میکنم راهنمایی که بودم به شدت جو گیر بودم، همسایگیمون یه خانومه بود که تازه از شوهرش طلاق گرفته بود، شوهره هم هر روز میومد و جلو در خونش سر و صدا راه مینداخت، خیلی دلم واسه خانومه میسوخت. یه روز که طرف اومده بود عربده کشی، تصمیم گرفتم که برم و جلوش در بیام. رفتم تو کوچه و گفتم آهای چیکارش داری؟ یارو یه نگاه بهم انداخت و یه پوزخندی زد و به کارش ادمه داد، منم سه پیچش شدم، وقتی دید من بیخیالش نمیشم گفت اصلا تو چیکارشی؟ منم جوگیر، گفتم لعنتی زنمه!!