قانون دوم نیوتن : "وقتی نیرویی خالص بر جسمی وارد شود ، جسم شتاب میگیرد" قسم به بوسه ، به آغوش و دلدادگی...چه میدانستم که دوست داشتن هر چه خالصانه تر ، شتابت برای رفتن بیشتر...
قانون دوم نیوتن : "وقتی نیرویی خالص بر جسمی وارد شود ، جسم شتاب میگیرد" قسم به بوسه ، به آغوش و دلدادگی...چه میدانستم که دوست داشتن هر چه خالصانه تر ، شتابت برای رفتن بیشتر...
دردی که قرار بود مرا قوی کند درونم ریشه کرده و کل وجودم را فرا گرفته ، حال نمیدانم زندهام یا نه .
من به آمار زمین مشکوکم اگر این سطح پر از آدم هاست پس چرا این همه دل ها تنهاست... _ سهراب سپهری
به فوتبال دستی جلوم خیره میشم...22 تا بازیکن پلاستیکی ؛ بنظرم واقعی میان ولی مقیاس کار درست نیست...برای چندمین بار بهم ثابت میشه که هیچ چیز جای تورو پر نمیکنه...از اشیا تا هشت میلیارد آدم و هرچیزی که فکرشو کنی...و بعد از اون ، هیچکس برای دومین بار، در قالب تو پدیدار نمیشه...
هنوز جزوی از تو هستم . به عنوان پنبه های بالش ، یا هیولایی زیر تخت ، یا کتاب هایی که قبل از خواب میخونی . فرقی نمیکنه عزیزم...اما انقدری زیبا هستی که بخوام در قالب هرچیزی ظاهر شم برای دیدنت...
وقتی جنگ تمام شد ، ازدواج میکنیم و زمین مثل تو پر از گل خواهد شد...من و تو زیبا ترین دختر دنیا را بدنیا خواهیم آورد که به مه رویی تو است... (نامه ای پیدا شده در جیب یکی از سربازان کشته شده جنگ جهانی دوم ، 1939)
به قصد نوشتن متنی با ادبیات مخصوص خودم دست به کیبورد میزنم و بعد حداکثر یک پاراگراف ، دردی تو ناحیه معدم حس میکنم...بعد از بررسی میبینم بخاطر خاطره های ما بین کلمه هاست...
من ازت کلی خاطره مقدس تراشیدم . به پاکی ابر هایی که گیلان تو خوابشم نمیبینه ، به درخشندگی مرمر و به لغزندگی برف و هرچیزی که فکرشو کنی...
خلع سلاحم میکنی . نه کلمه ای برای توصیف وجناتت دارم ، نه آهنگی برای همراهی وجود شاعرانت...پرچم سفید بالا...تسلیمم .
ما بهش میگیم نشخوار فکری یا اورثینک ، ولی عبدالوهاب ارفاعی میگه : در سرم جنگ های بسیاریست و تنها کشتهاش منم...
با همین نیمه همین معمولی ساده بساز دیر کردی نیمه عاشق ترم را باد برد بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد برد...
وقتی کسی موقع تعریف کردن چیزی اشک میریزد ، یعنی بابت آن چیز آسیب زیادی دیده است . و این دردناک ترین درجه از غم است که هر آدمی میتواند تجربه کند .
در ظاهر روی پاهایم ایستاده ام . گاهی میخندم و گاهی گریه میکنم ، اما حقیقت آن است که خستهام . میخواهم فرار کنم ، میخواهم بروم گم شوم . _ فروغ فرخزاد
بابالنگ دراز عزیزم ؛ لطفا گاهی خودت رو به نفهمیدن بزن و بزار دوستت داشته باشم... بعد از تو هیچکس الفبای روح و خطوط قلبم رو نمیتونه بخونه...نمیزارم...و نمیخوام... _ بابالنگ دراز - جین وبستر
جودی عزیزم ؛ گاهی وقتا یکی وارد زندگیت میشه که حاضری به خاطر یک بار بغل کردنش ، کیلومترها راه رو طی کنی... _ بابالنگ دراز - جین وبستر
خانهات سرد است؟! خورشیدی در پاکت میگذارم و برایت پست میکنم... ستاره کوچکی در کلمه ای بگذار و به آسمانم روانه کن... بسیار تاریکم...