گفتاورد
او داشت که میمرد از جان خود میخورد من هم تماشا کردم خندیدم، هاها کردم ـــــــــــــــــــــ خنده مکن مترسک گر سنگ جای تو بود گریه آوای تو بود ناله ندای تو بود ــــــــــــــــ احمق چه کار کردی عمرش که رفته بود و چرا روحش شکار کردی؟ "مژاد"
او داشت که میمرد از جان خود میخورد من هم تماشا کردم خندیدم، هاها کردم ـــــــــــــــــــــ خنده مکن مترسک گر سنگ جای تو بود گریه آوای تو بود ناله ندای تو بود ــــــــــــــــ احمق چه کار کردی عمرش که رفته بود و چرا روحش شکار کردی؟ "مژاد"