گفتاورد
عکس

شب بود... ستاره می‌رقصد.. ماه می‌خواند.. ابر از شوق او می‌گریست.. و زنجره مینوازید... و من خیره بر غوغای آسمان...ستارگان بی تاب تماشای ما... من‌ و "تو" در حالی که زمزمه میکردی :دوستت دارم... ولی اکنون متفاوت است... ستاره نمی رقصد... ماه نمیخواند.. زنجره نمینوازد ولی ابر همچنان اشک می‌ریزد.. ولی متفاوت... اشکی از جنس "نابودی قلب" ای نامرد ترین وفادار من... ای بدترین خوب من... و ای زشت ترین عشق زیبای من... تو را در قلبم نگه میدارم... تا "ابد"

ایده
عکس

بعضی روزا...حس حالم جوری است.. انگار درون خانه ای متروکه قدم می‌گذارم... خانه ای که زمانی در آن... زندگی جریان داشته بوده است و اکنون.. ترسناک.. بی روح.. و سرد...

ایده
عکس

بی شک زیبا ترین مخلوقه خداوندی.... چشم هایت.. لبخندت همه آنها... قلبم را بی قرار می‌کنند.. آنگونه که قلبم میخواد آزاد شود و سینه ام را بشکافد