خاطره

من سرو نیستم که همیشه سبز مانم من زردم چنارم خود خزانم من وابسته به نور آفتابم با رفتنش تیره شود کل جهانم !

خاطره

من میخواهم همیشه انتخاب تو باشم ! حتی اگر بوسه ات طعم ش_هوت دهد ، حتی اگر از روی حسی نباشد که من به تو دارم ، از روی عش_ق . من نمیتوانم تورا از آن دیگری ببینم حتی هنگامی که تو ، تو نباشی !

خاطره

که میتواند درد مرا تسکین دهنده ی بهتری باشد؟ که جز تو؟

خاطره

من بیدی نبودم که به آن بادها بلرزم . گربادی بودی ، کندی از ریشه مرا !