بیشترین خجالتی که کشیدی کی بود؟

درک کنید خیلی بده.. تو مدرسه اونم دقیقا وقتی که معلم گفت بیا پا ی تخته، پ.ر.ی.و.د شدم و از قضا نیاورده بودم و تامام:)

رفته بودیم خونه عمه ی مامانم پسر عمش ۲۸ سالشه بعد قاب موبایلش صورتی بود منو پسر داییم هی میگفتیم چرا قابش دخترونس سر سفره شام بودیم دختر داییم که خیلی بچس گفت،عمو امیر(پسر داییم)با هانیه(خودم)میگن قاب شما خیلیی وخترونه و زشته هیچی دیگه میخواستم اب شم برم تو زمین

رفته بودم کلاس طراحی بعد هنوز تایم قبلی بودن بعد جا نبود نمیدونستم یکی پشت سرمه بعد عقب عقب رفتم داشتم میوفتادم روی پسره که منو گرفت که نیوفتم بعد معلوم بود جلو خندشو گرفته وایی از خجالت آب شدم هیچی دیگه تا موقعی که پسره رفت من سرم پایین بود

یه بار از تهران مادربزرگم کوه دماوند رو نشون داد بعد گفت بلندترین کوه ایرانه منم نمی‌دونم چرا شنیدم کوه اورست بلند ترین کوه جهانه بعد رفتم مدرسه بحث کوه پیش اومد منم گفتم کوه اورست که تو تهران.....‌. معلم گفت چی نه تو تهران نیست هییییئیییی ______________________ یه بارم سوال اومد امام رضا تو کدوم کشور شهید شد نوشتم مشهد

یه بار که از مدرسه تعطیل شده بودم اومدم خونه تا نصف راه اومدم میبینم کیفمو یادم رفته بردارم بدو بدو داشته میرفتم کیفو بردارم همه بهم میخندیدن😂😂😂😂

کل زندگیم داشتم خجالت میکشیدم اینقد زیادن یادم نیست 🤣

زمانی که مداد رو دادن دستم تا جایی که نوک داشت خجالت رو کشیدم

خونه مامان بزرگم بودیم بعد عموم مهمون داشت منو دخترعمم هم مو هامون سرو وضعمون خیلی بد بود برا همین رفتیم تو اتاق مهمونای عموم هم نشستن توی حال بعد منگوشیمو میخواستم حواسم نبود درو باز کردم بعد منم اون موقع مو خوره داشتمو موهام بد بهم ریخته بود بع همه داشتن منو نگا میکردن من فقط درو بستم رفتم تو اتاق عابروی عمویم حجت را بردم

فکر کنمممم پارسال بود... داشتیم زردآلو میچیدیم نصف فامیلم اونجا بودن🗿... بعدش نمیدونم تو فکر چی بودم بلند شده بودم هی قدم میزدم یهویی روسریم افتاد کشیده شد به شاخه یه شاخه ی دیگه هم مثل چاقو اومد جلوی گردنم😐 اوضاع همچینم بد نبود فقط کافی بود خودمو آروم و بی صدا بیارم بیرون که یهو دختر خالم بلند صدام زد همه برگشتن زل زدن به من🗿💔پسر داییم هم یه جوری برگشت بلند داد زد مواظب باش زهره ترک شدم از ترس😐میخواستم آب شم یعنی...