ترسناک ترین خاطره ی زندگیتون رو بگین... 1000 امتیاز جایزه داره
اتمام مسابقه | 1402/01/22 |
ظرفیت مسابقه | 30 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز و مدال توسط لایک کاربران |
یه صدای عجیبی مث تق تق از تو کمد میومد،فک کردم گربم تو کمده،در رو باز کردم گربمو در بیارم هیچی تو کمد نبود،برگشتم بیرون دیدم یکی شبیه خودم جلو صورتمه
امدن بچه فامیل به خونمون😑
یدفعه رفتیم باغ وحش رفتیم یه حیوون رو دیدیم از این پلنگ سیاها که بهشون میگن جگوار عین یه گربه سیاه بزرگ بود من یه چشمک خوشگل به اش زدم چند سال بعد داشتم تو کوچه رد میشدم یهو یه گربه سیاه کوچولو دیدم کپی اون فقط خیلی کوچولو یکم بهم نگا کردم من یاد اون حیوون باغ وحش افتادم یهو اون گربه هه به ام چشمک زد شاید ترسناک نبود ولی عجیب رود
یه بار داشتم روح چارلی رو احضار میکردم.حدود ۲۰ دقیقه سوال پرسیدم،ولی مداد ها یک میلی متر هم تکون نمیخوردن. بیخیال شدم و چراغ ها رو روشن کردم و سایه م روی دیوار افتاد؛ میخواستم برم سمت آشپزخونه ولی وقتی راه رفتم، سایه م یک ثانیه دیرتر از من حرکت کرد. فکر کنم سکته کردم اون لحظه😱😶 ⭕نمیدونم باور میکنین یا نه ولی واقعیه⭕
داشتم دستامو میشستم احساس کردم مامانم از پشت سرم گذشت ولی احساس کردم بدنش یکم عجیب شده بعد فهمیدم مامانم تو خونه نبود کلا تنها بودم و وقتی برگشتم ببینم اون چیه دیدم چیزی نیست:/ولی من صدای پاهاشو پشت سرم شنیدم:/
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
نظرات بازدیدکنندگان (2)