رها ويو: داشتيم ميرفتيم پيش پسرا كه يكى از پشت دستمو گ.ر.ف.ت برگشتم كه ديدم يه مرد م.س.ت.ه مرده: چه خوشگلى ت.و بيا بريم يكم خ.و.ش.گ.ذ.ر.و.ن.ى ج.ي.غ كشيدم كه توجه بچه بهم جلب شد شستم رو زير بغيه انگشتام گذاشتم و طستمو مشت كردم ( علامت نجات ) مرده داشت منو م.ي.ك.ش.ي.د كه يهو نامجون اومد و دستمو از تو د.س.ت يارو آ.ز.ا.د كرد نامجون: هى ع.و.ض.ى به چه جرعتى بهش د.س.ت ميزنى؟ و شروع كرد به ك.ت.ك كارى انقدر مرده رو ز.د كه فرار كرد ب.د.ب.خ.ت نامجون: رها خوبى؟ چيزيت نشد كه؟ من: نه مرسى كه كمكم كردى جلو رفتم و يه ب.و.س.ه ريز رو گ.و.ن.ش كاشتم يه لبخندى بهم زد كه چال گونه ى پ.د.ص.گ.ش معلوم شد اين چال گونه د.ي.و.و.نم ميكنههههههه وسط اين فضاى ع.ا.ش.ق.ا.نه ا/ت پيداش شد و ر.ي.د تو همه چى
‿︵‿︵‿ زیبا بود لذت بردم🙂💕🤲🏼
رمانم میـבوستے ؟!!!!!
بیا یـہ رماט با ژانر בرام عاشقانـہ בارم
بـہ پیج بالا سر بزن ‿︵‿︵‿︵
ıllıllııllıllııllıllııllıllııllıllııllıllı
♬ ◁❚❚▷↻
ادمین مایل به پین؟!🤍🥺
اگه دوست داری پاک کن:)
های هانی✨💎
یه داستان درباره ی شوگا ساختم✨💎
ولی شخصی شد✨💎
میشه ببینیش؟ ✨💎
اگه خوشت اومد میشه دنبال کنی✨💎
تنکیو✨💎
فالوت میکنم✨💎
پین؟ ✨💎
بیا و فالوم کن👍😐ناظر تستتم
منم باور کردم😐
اوکی ......
ولی به ثانیه نگاه کن 👍😐
خب دیگه الان تو سی و خورده ای پیش اون دو ساعت پیش سر ما رو کلاه میزاری برادر؟
اوکیییی...
یادت باشه اینو فقط ....