نوروزتون پیروووز🙃🌼
در طول روز مشغول گردش در اطراف کلبه بودیم . شب شده بود؛ رزی چای درست کرده بود ، آورد و شروع کردم به خورن؛ باران میبارید ، راستش رو بگم تو این هوا خیلی حال میده چای بخوری🌧️🍵
.بعد از میل کردن چای رفتیم بخوابیم نمیتونستم بخوابم خیلی عجیب بود.گوشیمو نگاه کردم ساعت ۳شب بود(منظورم صبح)پا شدم رفتم دم در کلبه.ناگهان یه پسر قد بلند خوشتیپو دیدم..داشت جلوتر میومد.رسید بهم نشست کنارم،گفت:سلام خانم خوبید؟گفتم:سلام ممنون,شما خوبی؟گفت:مرسی.گفتم:کاری داشتید؟راهتونو گم کردید؟گفت:خیر اومدم باهاتون دوست بشمو اگر مشکلی نیست میتونم امشب اینجا بمونم البته اگه مشکلی ندارید؟گفنم:نه خب مشکلی نیست بیایید تو،درخواست دوستیتون رو هم میپذیرم.گفت:ممنون
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
خیلی طولانیه ولی عالیه
عالیعههه