از زبان کت نوار:وقتی از رود خونه کامل اومدم بیرون صدای نفس نفس زدن میومد.دنبال صدا رفتم و باورم نمیشد، لیدی باگ رو دیدم. زخمی رو زمین بود بهش گفتم: حالت خوب میشه تحمل کن. دوروبر رو نگاه کردم، بانیکس نبود.
از زبان لیدی باگ: تو بغل کت داشتم درد میکشیدم که پورتال باز شد. پام زخمی بود و کت بلندم کرد و برد تو پورتال.بعد که یکم حالم بهتر شد رفتیم تو زمان حال.یعنی چیزی که میدیدم باورم نمیشد. یعنی این همه دیر کردیم؟ کل پاریس رو آتیش گرفته بود. هیولا از قبل هم بزرگتر شده بود.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
میشه توی داستانات ،کامنت و لایک رو یادآوری کنی😅؟
یادم میره آخه😅😅
داستان عالیه♡
وااااای هیلی خوب بود حتما ادامه بده😆
سعی میکنم اینجا بنویسمش
ببخشید الان دیدم پارت شش رد شده!🥶🥵😱😨😰😓 اگه اون ناظر ردش نمیکرد عالی میشد🤯
پارت ۶ دیگه فکر کنم ترکوندم. عالی شده از بررسی در بیاد منتشر بشه. پارت شش آخریه، به نظرتون بعدش بازم ادامه بدم؟
جواب چالش هم بگید ببینم مغزتون میکشه
ممنون، جواب چالش رو هم بگید
عالییی
عالیههه 🤍🎀