خوب لطفا کامنت بزارید خوبه یا نه
برگشتیم خونه . نمیدونم چرا به دختری که امروز دیدم احساس اشنایی میکردم احساسی که تا حالا نداشتم . اما این احساس نا اشنا با احساس نا اشنایی که به سنسی داشتم فرق داشت خیلی خیلی فرق داشت . چرا من همچین احساساتی دارم ؟ دلم خیییییییییییییییییلی برای پایگاه تنگ شده . خیلی خیلی . ۱ ساله که ندیدمشون . اوب الان باید ۱۸ سالش باشه . روح شیطانی که اوب احضار میکنه خیلی قویه خداییش . حالا برگردیم سرجامون . الان وقت ناهاره . سنسی بم گفت میره لباساشو عوض کنه . کنار سنسی احساس اشنایی میکنم . انگار قبلا دیدمش . { دیدیش عزیزم تو ۵ سالگی } . ممکنه یه جا دیده باشمش اما ما همدیگه رو نمیشناختیم پس احتمالش هست که یادمون نیاد . خوب حالا وللش { خدا پشیمانم . چرا این دختر اینقدر خنگه؟ درسش فوله اما فهم احساسش 0 باش چیکار کنم ؟ بیچاره شیل .}
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
10ماه پیش گفتی بعد ماه رمضون نمینویسی
بزار دیگه
عاااالی الان دیدم
عاااالی
بعدیو بزار دیگ
متاسفانه در زمان ماه رمضون نمینویسم اما تو عید چند چیترو با هم میزارم تا عیدیتون بشه
خیلیعالیبود