6 اسلاید صحیح/غلط توسط: TUX انتشار: 2 سال پیش 684 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
P13-مرسی بابت حمایت ها...ناظر مهربون چیزی نداره که بخوای ردش کنی:)
چشمام رو به سختی باز میکنم...کمی طول میکشه تا بفهمم درمانگاهم.خانم پامفری میاد پیشم و میگه=لیا جان.الیوور وود در حال تمیز کردن توپ های کوییدیچ یکی از توپ ها از دستش در رفته و ول شده عاقبت به سر تو برخورد کرد.شانس اوردی که اقای مالفوی سریع تورو به اینجا رسوند و گر نه شاید حالت بدتر میشد)مالفوی؟به سمت راستم نگاه میکنم که دراکو ایستاده لبخند کوچکی رو لباش داره.اروم میگم=ممنونم)و بعد به خانم پامفری میگم=کی مرخص میشم؟)خانم پامفری میگه=شب!)تا شب باید اینجا بمونم!البته کار دیگه ای هم که ندارم.میخوابم تا شب شه..بعد که مرخص میشم شتابان به سمت گریفیندور میرم و روی تخت نرم و گرمم میخوابم.
کریسمس تموم میشه...اتفاق خاصی نیوفتاده...البته اگر خوردن توپ به سرم رو چشم پوشی کنیم!همه ی بچه ها دارن برمیگردن...هری و رون رو میبینم که وارد سرسرا میشن...بعد هرماینی به سمتم میاد بقلم میکنه و میگه=لیاااا دلم برات تنگ شده بود!)میگم=بزار حدس بزنم...رون و هری باهام قهرن؟!)هرماینی با قیافه ای نا امید گفت=با منم...چون با ویکتور رفتم!)پوزخندی میزنم و میگم=اصلا معنی نداره!)هرماینی شونه بالا میندازه.امروز ساعت ۳ کلاس دفاع داریم با الستور مودی..معلم خیلی عجیب و باحالیه و کلیم تکلیف بهمون میده!پس از صفت باحال پشیمون شدم!برخوردی با دراکو نداشتم از اخرین بار تا امروز سر کلاس پیشگویی
..خب هری حاضر نبود پیشم باشه پس من پیش دراکو نشستم .حرفی برای گفتن بهش نداشتم.هروقت یاد اتفاق شب یول بال میوفتم صورتم سرخ میشه که...زیاده روی نکردیم؟صدای دراکو من رو از این افکار بیرون میکشه=هی لیا!)همیشه میگه هی بلک...ولی میگم=بله؟)میگه=توهم ازین درس مزخرف چیزی نمیفهمی؟)میگم=نه)میگه=معلمش خیلی چرته!)سری به نشونه ی اره تکون میدم.هریو میبینم که دو تا میز اونور تر حواسش به ما هست...و متوجه میشم زمانی که دارم به درس گوش میدم دراکو منو نگاه میکنه و هر دلیلی برای اینکه باهام حرف بزنه پیدا میکنه
کلاس تموم میشه دراکو بهم میگه=برای شام به میز ما میای؟)میگم=باشه)و میره.توی کتابخونه ام..نمیدونم چرا...فکر میکنم شاید بتونم راهی برای مرحله ی بعد مسابقه پیدا کنم و بتونم هریو راضی کنم که به من حرف بزنه!توی کتاب ممنوعی راه های این مسابقه بود یواشکی توی کیفم میزارم و از کتابخونه بیرون میزنم.هریو میبینم که با رون و جینیه به هری میگم=هری...یه دقه میای؟)هری چشم غره ای میره بعد دنبالم میاد بهش میگم=هری من میدونم مرحله ی بعد چی..)حرفمو قطع میکنه=خب؟)میگم=خب...میتونم بهت کمک کنم.)هری میگه=لازم نکرده!)و میرهفاز این پسر چیه ها؟!فکری به سرم میزنه...برم به دراکو بگم ولی همون موقع یادم میاد که با هافلپافیا کلاس مراقبت از گیاهان جادویی داریم کلاس به خوبی تموم میشه و وقت شام میشه [به دراکو قول دادم برای شام به میز اسلیترین برم]پیش دراکو جا خالیه برام تست تکون میده که بیام بشینم کتاب تو دستم میشینم و اروم میگم=دراکو...من میدونم مرحله ی بعدی مسابقه چیه...توی این کتاب....این یه کتاب ممنوعه که تمام مراحل رو میگه)به کتاب اشاره میکنم دراکو با تعجب به کتاب خیره میشه و میگه=معرکس!میشه ببینمش؟)کتاب رو بهش میدم و مرحله ی دو رو میبینه اروم میخونه=مرحله ی دوم مسابقات سه جادوگر...چند تا دانش اموز با اجازه ی خودشون زیر اب میرن شرکت کننده ها باید سعی کنند اونارو از اب بیرون بیارند در طی یک ساعت...باید بتونن زیر اب نفس بکشند!دستور العمل...)دستور العملش رو میخونه و بعد میگه=باید برم!)کتاب رو با خودش میبره و منم دنبالش میرم بهدفتر اسنیپ میره و مواد مورد نیاز رو ازش میگیره.روی پله ها مشینیم رو به من میکنه و میگه=ازت ممنونم!به...پاتر که چیزی نگفتی؟)میگم=میخواستم بگم...ولی نه)لبخند پیروزی میزنه بهم میگه=میتونم داشته باشمش؟)به کتاب اشاره میکنه میگم=ال..البته)
برمیگردیم به سرسرا قرار شد به کسی چیزی نگیم راجع به مرحله ی بعد و اون کتاب...دامبلدور شروع میکنه=دوستان!میخوایم برنده ی اولین مرحله ی مسابقات رو اعلام کنیم!)همه حواسشون جمع میشه...دامبلدور میگه=نفر اول...ویکتور کرام!)افراد بوباتون دست میزنن و لبخند شادی دارن.دامبلدور میگه=نفر دوم...فلور دلاکور!و...نفر سوم دراکو مالفوی!و نفر چهارم هری پاتر!)با این حساب....هری اصلا خوب نبوده!افراد هاگوارتز خوشحال نیستن...۲ تا شرکت کننده داشتیم!هردوشون ۳ و ۴ شدن!به هر حال عمل کرد اسلیترین بهتر از گریفیندور بود.تو این مدت دست از تلاش برای اینکه به هری بفهمونم میدونم مرحله ی ۲ چیست برداشتم.در عوض سرمون با کلاسا خیلی شلوغه..میخوان امتحان های ترم اول رو قبل از مرحله ی ۲ بگیرن..روز اخر امتحان وقتی از سر جلسه بیرون میام هرماینی با استرس یه گوشه ایستاده به سمتش میرم میگم=امتحان چطور بود؟)هرماینی میزنه زیر گریه=افتضاح بود!!!گند زدم اههه!)میگم=کلشو؟)میگه=نه!سوال ۱۲ یکی از راه حل هارو ننوشتم!)میزنم زیر خنده=هرماینی!اینکه خیلی خوبه!)میگه=نه اصلا خوب نیست!)
~`مرحله ی دوم مسابقه`~=گزارشگر...هاگرید هستم!با شمارش من...شرکت کننده ها باید به داخل اب برن!)به سمت دراکو میرم=چی نیاز نداری؟دستورالعمل رو انجام دادی؟)دراکو نفس عمیقی میکشه=اره اره...)هاگرید میگه=۱...)به دراکو میگم=موفق باشی...)لبخند نگرانی میزنه..=۲....و ۳!)خیلی نگرانم....نکنه برای کسی اتفاقی بیوفته..حتی هری...نشد باهاش حرف بزنم..مرحله ی قبل رو یادم میاد..چیزی که به دراکو گفتم رو بهش گفتم..ویکتور کرام در عرض ۲۰ دقیقه خواهر کوچک فلور دلاکور رو از اب بیرون میاره و صدای تشویق زیاد میشه...بدو!بدو!!دراکو هری کجایین؟۳۰ دقیقه میگزره...۴۵ دقیقه....هیچ خبری نیست که...!هاگرید=دراکو مالفوی!به همراه فیلیکس استین بیرون امد!)دست میزنم خیلی زیاد و از پله ها پایین میرم تا پیش دراکو برم..به رخت کن میره.استرسی که برای هری دارم نمیزاره دنبال دراکو برم و مسابقرو میبینم...فلور دلاکور به همراه=هرماینی گرنجر!)بیرون میاد...هری..اتفاقی برات نیوفتاده؟؟۵۹ دقیقه گذشته.همه نگرانیم...۱ ساعت!ولی هری بیرون میاد!=هوراااا!)همه دست میزنن و خوشحالی میکنن ولی هری با دونفر بیرون اومده...با رون و جینی!دامبلدور میگه=هری پاتر!به دلیل تاخیر باید حذف بشه...ولی چون جون ۲ نفر رو نجات داد میمونه!)به رخت کن میرم دراکو روی صندلی نشسته..میگم=معرکه بود!)میگه=بدون کمک تو نمیشد...هری و فلور بیرون نیومدن؟)میگم=چرا!اومدن)نفسی که انگار حبس کرده بود رو بیرون میده حالا خیالش راحت شده و میگه=مرسی)میگم=کاری نکردم.راستی نتایج امشب معلوم میشه!بهتره بریم هاگوارتز)پا میشه هری وارد میشه و من و مالفوی خارج میشیم
-~شب~-=خانم ها و اقایان!البوس دامبلدور هستم و میخوام نتایج مرحله ی دوم رو اعلام کنم!...)همه جا به سکوت میره دامبلدور ادامه میده=نفر اول از مرحله ی دوم مسابقات سه جادوگر...اقای ویکتور کرام!)همه حیرت زده میشن...چقد عملکرده خوبی داره ویکتور!تو دو مرحله اول شد!=نفر دوم...به دلیل از خود گذشتی...هری پاتر!)صدای اعتراض ها بلند میشه...=یعنی چی؟؟؟~اون خیلی دیر اومد!~این عادلانه نیست!)دامبلدور میگه=خواهش میکنم اروم باشید...نفر سوم...دراکو مالفوی!)دست میزنیم..اگر به هری ارفاق نمیشد دراکو نفر دوم بود...و معلوم بود نفر اخر..=و نفر اخر فلور دلاکور!)توی سالن گریفیندور جشن برپاست...براشون مهم نیست هری با ارفاق یا بی ارفاق با تبعیض یا عادلانه برنده شده بالاخره جشن گرفتن...دلم نیمخواد هیچ وقت از گریفیندور برم...دلم نمیخواد پایان سال عضو اسلیترین بشم...اینجا خیلی خوبه..حتی اگر اصیل زاده باشم!هرماینی میاد سمتم دستم رو میگیره به سمت شلوغی میبره و شروع میکنه باهام بالا پایین پریدن...تاحالا انقدر خوشحال ندیدمش!رون و هریم دیگه بهم بدجور نگاه نمیکنن هری به سمتم میاد و میگه=راستش من...به مالفوی حسادت کردم...که همراهت بود...من خیلی دلم میخواست با تو بیام یول بال..ولی تو با مالفوی رفتی و خب...من تورو دوست دارم!به مالفوی حسودیم شد!)(برای اون عزیزی که تو کامنتا میگه دوست دارم هری به لیا برسه کیف کن😂🥲)میخندم و میگم=هری!این دلیل نمیشه من از تو بدم میاد!)و بقلش میکنم...
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
38 لایک
وقتی اخرش هری به لیا اعتراف کرد با کله رفتم تو گوشی و نمیتونستم این خیانتتو باور کنم نویسنده😭💔
اونطوری نبود خب هری عاشق جینی بود این اعترافش به لیا خیلی جدی نبود😂😭
دلتنگت بودیم♡
اصن جرات جدی بودن نداشت مگه ما جوکیم؟!
😔😂
فقط و فقط لیکو ما لیری نمیخااااییمممم
ليكو و ليرى چين؟😂
لانا+دراکو=لیکو
هری+لانا=لاری
نه چیزه اشتباه شد
ببیندو حرف اول اسمه دختره با دو حرف اخر اسم پسرا
اوکی.ولی لانا کیههه😂🦥
من کلا با این اسمه مشکل دارم خوب؟🤡
خوب😂🥲
باشه
ولی قصد نداری پارت بزاری؟
چرا میزارم تازه گذاشتمممم💔😭
ایده برسه ایده ندارم فعلاا
بزا اخریرو دوباره بخونم شاید بتونم کمکت کنم؟
مرسى عزيزم از لطفت❤️💚
خواهش میکنم زیبا
ببین مثلا یکی از دانش اموزا یدفعه وسط راه گم میشه
یا هری و دراکو باهم وحشتناک دعوا میکنن هرماینی یه چیزی میخوره بعدش حالش بد میشه یا لی حافظشو از دست میده(فک کنم قبلا گفته بودی)
یا بخاطر اون راز ها یی که لی و دراکو عزیزم به هم دادن اذیت میشن
یا یکی با زمان برگردان برمیگرده عقب که گروه خودشو عوض کنه
گروه هرماینی و لی هم عوض میشه
(من هنوز با اسم دختره مشکل دارم نمیدونم چرا لی میگم منظورمL هست😂)
یااا امم اینکه هری و هرماینی دعوا میکنن اینم میشه
کلی چیز تو ذهنم هست بازم
قشنگهه
مرسییی
عه دو تا از بهترین نویسندگان تاریخ تستچی هم که اینجان 🤗👍💚😱😁✨🫵😘🥹🥹🫠🙃😉🫴
عررر ذوق سگیی مرسیی زیباا🥲✨️✨️
هرى به ليا نرسه لطفا
🥲
++++++,👍💚
پارت بعددد
تنک
عالییییییییی :)
منتظر پارت بعدیم
مرسیی
میشه لطفا پارت بعدو زود بزارییییییی
لطفا به نظرسنجی mr.malfoy~p14 سر بزن:)
وای ممنونننن
خواهششش😂
ولی ازین قسمت لذت ببر چون قرار نیست هریزبه لیا برسه🤝😐😭
شاید ۲ درصد احتمالش باشه
😭😭😭😭نههههه
من به همون دو درصد اعتماد دارم 😂😂😂
تازشم داداش واقعی ک نیسسسسس داداش خوندشه
اولین بازدید و کامنت
عالی بودد
مرسییی