
دفعه قبلی رد شد واسه همین انقد طول کشید:>>
جونگکوک رو به جی آن کرد و با دیدن چشمان جی آن دوباره یاد قدیم افتاد! _من یک عالمه از جون وو مدرک جمع کردم میخواستم اون مدارک رو برات بفرستم ولی تو شمارت و عوض کردی! زود باش تا جون وو نیومده شماره جدیدت و بده! جونگکوک بدون هیچ حرفی کار جی آن رو کرد گوشی جی آن رو گرفت و تند تند شمارش رو وارد گوشی کرد. _من مدارک رو با یک شماره ی ناشناس برای میفرستم، جون وو داره میاد! جی آن به سمت دختر دو ساله اش رفت و مشغول بازی کردن با اون شد تا جون وو به اون شک نکنه.. شب جی آن تمام مدارک رو با گوشیش برای جونگکوک فرستاد صدای پاهایی اومد و بعد صدای بلند و رسای جون وو اومد.×عزیزم میتونم بیام تو اتاق؟ جی آن ترسید نگاهی به پنجره ی باز اتاق کرد و بعد گوشیش رو از پنجره پرت کرد پایین تا جون وو بویی نبره! _آره عزیزم بیا. جون وو وارد اتاق شد چند تا چیز رو از روی میز اتاق برداشت و بعد بیرون رفت.. جی آن غصه گوشی گران قیمتی رو میخورد که از پنجره، با فاصله ی بیشتر از پنج کیلومتر پرت کرده بود پایین.. یک روز بعد: ۳ آپریل ۲۰۲۵ جون وو و جی آن تو کافه ی دنجی میخندیدن، چون جون وو سعی داشت به دخترش
بستنی بده اما مدام دهن اون رو کثیف میکرد.. چند معمور پلیس وارد کافه شدن.. —آقای پارک جون وو؟ ×بله خودمم، مشکلی پیش اومده.. معمور پلیس کاغذی رو در آورد و در پاسخ گفت —شما به جرم قتل، آدم ربایی و تهدید بازداشتید، شما این حق رو دارید که وکیل بگیرید. اون معمور پلیس به جون وو دستبند زد و اون رو با خودش برد. جی آن نفس راحتی کشید بالاخره از دستش خلاص شد! همون لحظه در کافه دوباره باز شد.. جونگکوک روبه روی جی آن روی صندلی نشست. +اگر بخوای میتونی بریم بازداشتگاه. _میشه بریم یه کار نیمه تمومی دارم که باید انجام بدم. جونگکوک و جی آن به همراه دختر کوچولو به سمت بازداشتگاه حرکت کردن..
معمور های پلیس داشتن از جون وو بازجویی میکردن جی آن به سمت جون وو رفت و چنان محکم خوابوند تو صورتش که حتی دست خودش هم درد گرفت! _ببخشید ولی خیلی دلم میخواست این کار و کنم..دو ساله عقده شده بود برام.. جون وو هیچی در جواب نگفت جی آن برگشت پیش جونگکوک لبخندی زد. _کارم تموم شد الان میتونیم بریم. +بریم یه کافه ی خوب عوض این دو سال که همدیگه رو ندیدیم؟ _بزن بریم.._______________________+خب این دوسال چیکارا میکردی._اوم خوب من تقریبا کل این دوسال فقط به تو فکر میکردم؛ میدونی، من اصلا بازیگر خوبی نیستم ولی تو این دوسال جوری جلوی جون وو خوشحال رفتار میکردم که این یجورایی رفته بود تو خونم! _جونگکوک به دختر کوچولویی که روی صندلی کودک نشسته بود اشاره کرد.+این بچه ی جون ووه؟_معلومه که نه! میدونی جون وو خودش نمیدونه این بچه ی واقعیش نیست. من کلی به دکتر ها رشوه دادم تا جواب آزمایش هارو جعل کنن این بچه رو از نوزادی از پرورشگاه گرفتم..+میدونی من خیلی خوشحال شدم که این بچه ی واقعیت نیست. _چرا؟ +هیچی همینجوری.._اوه راستی جونگکوک، من یاد گرفتم پیانو
بزنم، جون وو اجازه داد یه ساز یاد بگیرم وای نمیدونی چقدر قشنگ میزنم.. اگه بخوای میتونم بیام تو عروسیت برات بنوازم.. +لازم نکرده. جونگکوک کمی مکث کرد +بجاش تو عروسیم کنار وایسا!! جی آن نگاهی به جونگکوک کرد. جونگکوک از روی صندلی بلند شد. به دلیل فاصله ی کم میز، جونگکوک تونست صورتش رو به صورت جی آن برسونه و ... (شرمنده دفعه ی قبلی رد شد دیگه نمیتونم کامل بنویسم:>>)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چیشددیی ؟؟؟
🥲🥲🥲🥲
منن با کیوتی داستانن زندگیی میکردممم
ببخشیددد🥲
فداسرتتتت:)🫂
چراا جیم جیموو پاک کردیی؟؟
یه داستان جدید میخوام بنویسم احتمالا از جیهوپ هیچ ایده تی واسه شاهزاده جیم جیم نداشتم دیه ببخشید:)
عاوو مشتاققق رسیدنن فیک از جیهووپپ
عاوواوکیی عب ندره:))
قطعا خودت بهتر میدونستیی
کوفق باشسی تو این فیک جدیدهه و فایتینگگ
احتمالا زودتر بزارم اگه بتونم گشادی رو بزارم کنار.
اوکیهه اوکیهه ب خودت سخ نگیرر:)🫂
سوفیاااا سالمیی:)؟؟
پشمام چجوری اسم واقعیم فهمیدی؟ قبلا گفته بودم بت؟
نوچچ شانسی شانسی
اسمتو sophi نوشتی گفتم شایدد یا لببته یا اسم واقعیت😔😂
و طبق عادت عینهو کره ییا دیدی یا اضافه میکنن ب اخر اسمت یا اضافه کردم شد سوفیا
عرر واقعا اسمت دراومد😔😂؟
عرر عررر دلم خونکک شدد عرر
جونن وو اعدامن میشودددد
کاشش میتونستم ببیننم اعدامشوو🤌🏻😔😂
___
میشه فیک جدیده از جیمین یا یونگی باشه:)؟👈🏻👉🏻
البت هرجور خودت میلته نویسندهه خودتیی🤌🏻😔
از جیمینه:>>>
اسمشش خیلیی کیوتههه جیم جیم:))
بایدد گشنگک باشهع::))
پیشش ب سویی شاهزاده جیم جیممم
مجبور شدم پاکش کنم، دوباره گذاشتمش تو بررسیه:>>>>
جیخخخ دیقا الان اومدم بخونم هعی دنبالش میگشتمم...خوب شد گفتی 😔😂
بار قبلی که گذاشتمش ۳ ساعت طول کشید منتشر شه الان نمد چقد طول بکشه:>>>
هوفف الان دیگ ببین منتشر میشه اخه🚶🏻♀️
بعید میدونم به این زودیا منتشر شه خواهر🗿✨️
درستت فک میکنیی چون هنو منتشر نشده:))
۲ ساعت شده:>>
یعنی واقعا دو سه تا ناظر پیدا نمیشه ان باشن:)؟؟
یبار ۱۳ ساعت طول کشید بعدش رد شد:>> ایشالا فردا منتشر میشه:>>>
اوففف😐
ناموصااا نمیخوامم:/
خدایی خیلیی بدعع فک کنم اون قد اینیتظارر بعد زرتت ردش کردن:)؟🚶🏻♀️
آرههه خیلی بدههه من هی با ذوق میومدمچکش میکردم بعد کم کم ذوقش رفت بلد یهو رد شد:|
هععیی:))
ن ب ویسگونی ک همچی توش یافت میشه
ن ب تستچی ک انقدد سختیگیره و الکی زرت و زورت رد میکنه:://
حاجی یکم تعادلی چیزی..؟:/
حق تا سال دیگه تستچی قوانینش خیلی سختگیرانس
عالی بوددددد💙❄🤍
مرسیی:>>>
پرفکت اند، عالیی💗
مرسیی:>>>
واقعا عالی بوددددد...واقعا خیلی خوب می نویسی
مرسیی:>>>
عالللللللللللییییییییییی ❤️❤️❤️🧡🧡نمی دونم تو بزار بخونیم
مرسیی:>>
واااااااي عرررر
چقدر قشنگ بووود
مرسی:>>>