
ببخشید این پارت دیر شد من مسافرتم و نتم اصن خوب نیس:>>
این پارت به تاریخ ها دقت کنین لطفا:>>>> یک روز قبل: ۶ آپریل ۲۰۲۳ جونگکوک متوجه ی بوی عطر آشنایی شد و به جون وو شک کرد! زمانی که جون وو مشتش رو به سمت جونگکوک برد جونگوک ناخن هاش رو تو دست جون وو فشار داد و وقتی به بهانه ی "پرونده ی مهم" به سمت ایستگاه پلیس رفت اثرات خون جون وو که زیر ناخن هایش مونده بود رو با گوش پاککن برداشت و برای تست دی ان ای داد +ببین این دی ان ای با دی ان ایه قاتل مطابقت داره یا نه. ×چشم! یک روز بعد: زمان حال: ۷ آپریل ۲۰۲۳ جی آن گوشی رو قطع کرد و با بغض به جون وو نگاه کرد نمیدونست از جون وو بترسه یا این همون جون وو ی مهربونی هست که جای برادرشو پر کرده؟ شاید جونگکوک اشتباه کرده! شاید نه! ×هی جی آن چیشده حالت خوبه؟ _ها؟ راستش دختر خاله ی پسرعموی شوهر سابق دختر خاله ی شوهر خواهر زن عموم فوت کرده من باید برم! بعدا اون چیز مهم و بگو! و از جاش بلند شد و از کافه خارج شد. پیاده در خیابان ها قدم میزد. به دلیل هوای ابری، شهر هم حالت غمگینی به خودش گرفته بود و هر لحظه ممکن بود بارون بباره. گوشی جی آن پشت سر هم زنگ میخورد، اما جی آن
به اون توجه ای نمیکرد.. صدای رعد و برق باعث شد همه ی مردم پیاده رو همزمان چتر هایشان را باز کنن. اما جی آن چتری نداشت، و فکر هم نمیکرد که اگر چتر هم میداشت، از اون استفاده میکرد. قطره ها کمکم شدت گرفت و جی آن کاملا خیس شده بود، کمکم قطره های چشم جی آن با قطره های آسمون هماهنگ شدن.. جی آن دیگه توان راه رفتن نداشت برای همین رو ی نیمکت نشست. جی آن همونطور که زیر بارون خیسمیشد برای چند لحظه احساس کرد قطره ها روش نمیچکند! به بالا نگاه کرد و با جونگکوک مواجه شد که چترش رو بالا سرش گرفته!. +خانم لی حالتون خوبه؟ جی آن بی اختیار وایساد و جونگکوک رو بغ*ل کرد. _آقای جئون نمیدونید چه حسی داره وقتی کسی که از همه بیشتر بهش اعتماد داشتید بهتون بدترین خیانت و بکنه من تا چند لحظه ی پیش روبه روی قا*تل مامانم نشسته بودم! +میدونم چه احساسی دارید.. جونگکوک دستش و آورد بالا و آروم به پشت لی جی آن زد تا کمی احساس بهتری داشته باشه و مثل اینکه به نتیجه هم رسید! جی آن که احساس بهتری میکرد آروم از بغ*ل جونگکوک اومد بیرون. _آقای جئون من واقعا متاسفم یه لحظه از خود بی خود شدم! +هیچ ایرادی نداره خانم لی.
چهارده سال پیش: ۲ دسامبر ۲۰۰۹ زمانی که جون وو فقط ده سال داشت پدرش، مادرش رو به قتل رسوند! اما پدرش کاملا م*ست بود و متوجه کارش نبود.. جون وو در ده سالگی خونه رو ترک کرد، اولین قتل جون وو سال ۲۰۱۱ بود اون فقط دوازده سال سن داشت! بعد ها خانواده ای ثروتمند جون وو رو به سرپرستی گرفتند، اون خانواده متوجه ی غیر عادی بودن جون وو شدند، اما زمانی که جون وو حیوان خانگی خود رو با سنگ کشت خانوادش تصمیم گرفتند فکر اساسی برای مشکل جون وو بکنند. جون وو سال ها تحت نظر دکتر روانپزشک خانم "جانگ دایون" قرار گرفت اما باز هم به نتیجه ای نرسیدند تمام این مدت ناپدری جون وو روی تمام کار هایی که جون وو کرده سرپوش میگذاشت! شاید اگر جون وو در کودکی درست تنبیه میشد، به همچین هیولایی که الان هست تبدیل نمیشد! زمان حال ۷ آپریل ۲۰۲۳ _آقای جونگکوک چجوری میتونید جون وو رو دستگیر کنید؟ +شواهد کافی نیست؛ باید دنبال مدارک کافی تر باشیم. _آقای جئون من نقش بازی میکنم که جون وو بهمون مشکوک نشه و بعد مدرک پیدا میکنیم! +اما خانم لی باید
حواستون و جمع کنید جون وو آدم خطرناکی هست! _آقای جئون من بهتر از هر کسی نقطه ضعف های جون وو رو میدونم!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میدونم دیره ولی تازه شروع کردم اونقدر خوب مینویسی که نیم ساعته هفتا پارتو خوندم >>>>
ذوووفقق:>>>
راستش دختر خاله ی پسرعموی شوهر سابق دختر خاله ی شوهر خواهر زن عموم فوت کرده من باید برم!
من از این قسمت از داستان خیلی خوشم اومد😂🤣🤣🤣🤣
😂🗿✨️
عی خداا چرا اقندر خوب مینویسییی
واقعاا؟ مرسییی:>>>>>>>>
عالی بود؛
مرسی:>>
به تستام سر بزنی ایدلت میاد تو خوابت😧💔
فالوم کنی با یه اکانت دیگه بک میدم🤯🤯
نه عالییییییی بود عشقی
مرسیییی:>>>>>>>
ببخشید ک انقد کم بود:(
عیبی نداره هانی ولی میشه واسه پارت بعد جبران کنی و زیاد بنویسی؟🤭🤷
باشه سعیمو میکنم:>>