{ماه و خورشید}⁴

سلام امروز دو پارت میزارم

نامجون:خب دیگه بریم سر کارمون لورا تو کارت رو با تهیونگ شروع کن. یونا تو میتونی از جونگکوک یه عکس بندازی . یونا:اوکی.یعد با جونگکوک به سمت اتاق عکاسی رفتیم. یونا:میشه لبخند بزنی. اگه محکوم باشه مشکلی نداره. جونگکوک:تو کی هستی که داری تعین تکلیف میکنی برام هوممم؟یونا:اخه عکست بد میشه جونگکوک:ببین تو واقعا رو مخی . فقط بلدی ادا در بیاری. واقعا خوشبحال پدر و مادرت که م. ر. د. ن و توی رو مخ رو تحمل نمیکنن. یونا :حرفش داشت گریم رو در می آورد. دوربین از دستم افتاد. جونگکوک:ببینم تو حالت خوبه؟ یونا:فقط از اتاق رفتم بیرون. لورا:داشتم میکاپ تهیونگ رو انجام میدادم دیدم لورا از اتاق رفت بیرون. لورا:ااِچی شد؟ تهیونگ:فکر کنم بازم کوک دهنش رو باز کرد . نامجون:کووووککک چه کردیی؟ جمهور، جیمینا و جین و شوگا:باز تو دهنت رو باز کردی! لورا:من میرم دنبالش تهیونگ:کوک چی کار کردی؟ جونگکوک:وقتی کاری نکردم چی باید بگم جیمینا:من که میدونم یه کاری کردی تهیونگ:5دقیقه صبر کنید

نویسنده:تهیونگ رفت و 2 لیوان شیرموز آورد تهیونگ :ببین کوک اگه نگی چی گفتی همشو میریزم دور جونگکوک:نهههههههه غلط کردم گفتم خیلی رو مخی و خوش به حال پدر مادرت که م. ر. د. ن اعضا:انصافا روش خوبیه ته ته تهیونگ:ما اینیم دیگه 😁 لورا:وقتی یونا رو دیدم مثل ابر داشت گریه میکرد لورا:قربونت برم چی شد یونا:اون به من گفت خیلی رو مخی خوشبحال پدرمادر که م. ر. د. ن و از دستت راحت شدن او خیلی ع. و. ض. ی. و گفت. س. ت. ا. خ هست لورا :خوبههه بیا این آب رو بخور حالت بهتر بشه یونا:نمیخوام من میرم خونه لورا:اوکی یونا رفتم سمت ماشین لورا:برگشتم پیش اعضا شوگا:پس یونا کو؟ لور ا :رفت خونه جونگکوک اصلا حرف خوبی بهش نزدی. جونگکوک:وقتی خواستیم برگردیم خونه دیدم دوربینش رو جا گذاشته برای همین آوردم خونه لورا :برگشتم خونه دیدم یونا داره دنبال دوربینش میگرده یونا سلام دوربین منو ندیدی؟

لورا :نه ندیدم وایسا به تهیونگ زنگ بزنم بپرسم تهیونگ:بله لورا:سلام خوبی تهیونگ:ااااااه خوبم تو خوبی؟ لورا:اره ببینم تو دوربین یونا رو ندیدی؟ تهیونگ:نه من ندیدم و لی کوک برداشت شماره شو میدم که خودت بری بگیری لورا اوکی د

خدانگهدار