
سلام بلندین بلندین هستم یا همون مهرپویا مهدوی این قسمت 2 باز نویسی شده بازگشت به آبشار جاذبه هست که با همکاری دوستم مستر سایفز نوشتم و از تستچی خواهشمندم این تست رو منتشر کنه
سلام بلندین بلندین هستم یا همون مهرپویا مهدوی این قسمت 2 باز نویسی شده بازگشت به آبشار جاذبه هست که با همکاری دوستم مستر سایفز نوشتم و از تستچی خواهشمندم این تست رو منتشر کنه
تا اینکه دیدم میزمون کنار دیپر و وندی هست الکس:هی میبل اممم خب راستش میدونی.. میبل:میخوای چیزی به من بگی؟ هرچی بخوای میتونه باسه ها عه یعنی باشه الکس:خب خب راستش دوست دارم بدونم که چه غذایی رو دوست داری؟ اگه بی ادبی نباشه میبل: من ماهی دوست دارم الکس قیافش یه طور عجیبی میشه الکس:خوبه....
دیپر:اوففف وندی خب تو چی سفارش میدی؟ وندی:نمیدونم هرچی تو بگی غذا میاد..... دیپر:امممم وندی راستش میدونی از وقتی که تو رو دیدم...اممم منظورم از شیش سالگیه که برای اولین بار دیدمت ....اممم وندی:چیه چیزی میخوای بگی بگو دیگه! دیپر:هیچی فقط میخواستم بگم خیلی باحالی وندی:ممنون پسر تو هم همینطور
یهو الکس و میبل از راه میرسن وندی:دیپر قرار بود اینا هم بیان؟ اصلا اون کیه؟ دیپر:اره میبل بهم گفت اما مردرو رو نمیدونم کیه فکر کنم اسمش الکس باشه وندی:اره اممم خب تا نبودی چیکار میکردی؟ دیپر داستان دوستیش با دیوید و تام رو میگه و..... در همین لحضه الکس:میبل میدونی میخوام یه چیزی رو بهت بگم میبل:بگووووووووووو
الکس:من صاحب قدرت خشم وترس هستم میبل:خب الکس: تعجب نکردی میبل:این عجیب نیست من دوست کوتوله و پری هم داشتم حتی خواننده های همستری الکس:من انسانم اما پدرم کیل سایفر یکی از برادران بیل سایفر بود اما من تو این بعد به دنیا اومدم و انسانم میبل:خب این عجیبه الکس:من میدونم میدونی من از همون اول که دیدمت میخواستم بگم که نمیدونم ول کن میبل: چی
درهمون لحضه کیل سایفر وارد اونجا (با یه طلسم سایفری یه بدن از خاک برای خودش درست کرد )میشه و بعد به سمت الکس یه چاقو پرت میکنه اما چاقو به لطف دیپر محال میشه کیل به دیپر حمله میکنه دیپر زخمی میشه اما حالش خوبه بعد با وندی و الکس و میبل فرار میکنن چند روز گذشته اما هنوز کیل داره تو شهر اشوب به پا میکنه اونا میرن پیش نابغه شش انگشتشون استن فرد اونارو راه میده تو و بعد چیزی به اونها نشون میده که باورش سخته جورنال ۴ و ۵ .
دیپر: چرا حالا ۲ تا نوشتین فرد: در واقع ۳ تا بیل تو بدن استن برد اون زنده است دیپر: امکان نداره ما اونجا بودیم اون مرد فرد: نه نمرد پاک شد اما انگار با برگشتن حافظه استن اونم برگشت دیپر: خب حالا تو اون چی نوشته بودی فرد:چیز خیلی مهم احضار ۷ برادر بیل سایفر که قوی ترینشون کیل اون میخواد شمارو نابود کنه ناگهان صدای تقی امد بعددددددد ....
کیل بود عمو فرد جلو وایستاد فرد: نمیزارم به بچه ها صدمه بزنی کیل:من فقط با میبل کار دارم میبل:من چرا کیل:چون پسر من نتونست شما رو بکشه من اتوبوس رو نصف کردم اما الکس نذاشت به شما آسیب برسه و کیل یه ضربه به میبل میزنه اما الکس نمیزاره ضربه بهش بخوره میره جلوی میبل و به اون ضربه بیهوش کننده که آدم رو مثل مرده میکنه بهش خورد
همون لحظه پلیسه ها میرسن و میبینن میبل بالای سر الکس و اثر انگشتش روی الکس برای همین اونو به جرم مرگ الکس گرفتن دیپر: عمو حتماً باید راهی باشه که میبل رو نجات بدیم استن:یه راه هست اونم تو جورنال 7 دیپر:جورنال 7 !!!!عمو رو راست بگو چند تا جورنال هست استن فرد: 12 تا که تو هر سفر 1 کتاب نوشتم که 7 تو همین آبشار هست دیپر: خوبه کجاست استن فرد: خب از دستم افتاد تو چاه بی سرو ته دیپر:چی!!!!!!!!!!! استن فرد:اما میدونم کجاست پیش کوتوله ها دیپر:کوتوله ها هیچی دیگه بد بخت شدیم رفتن جورنال 7 رو پس بگیرن که کوتوله هارو دیدن که........
ممنون که با ما همراه بودیدامیدوارم خوشتون آمده باشه خداحافظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
داستانش خیلی آشناست
دوباره اومدید از اول یه داستانی که قبلا نوشتید رو نوشتید؟
بیپر ۲ توی آپارات این داستانو گذاشت تموممش هم کرد
بیپر که تا حالا تو آپارات داستان ننوشته😐
آره بازگشت به آبشار جاذبه بازنویسی شده چون که قدیم غلط املایی بود و بعضی جاها رو تو تستچی منتشر نشد از اول نوشتیم و این داستان من و. مستر سایفر هست اونی هم که تو آپارات گذاشته خودمم به اسم کاپیتان اسلش
اونایی که عاشق ماجراجویی ان حتما تستم رو به نام{ بیاین یک گروه ماجراجویی رسمی رو بشناسیم} رو بخونن
جالب بود