
خب سلام دوستان میدونید یا شایدم نمیدونید بلندین هستم یا همون مهرپویا مهدوی اینم بازگشت به آبشار جاذبه هست که بازنویسی کردمش امید وارم خوشتون بیاد غلط املایی ها هم درست کردم پس بزن بریم عسلی دل
خب سلام دوستان میدونید یا شایدم نمیدونید بلندین هستم یا همون مهرپویا مهدوی اینم بازگشت به آبشار جاذبه هست که بازنویسی کردمش امید وارم خوشتون بیاد غلط املایی ها هم درست کردم پس بزن بریم عسلی دل
دیپر از مدرسه بر میگرده و از دو تا از دوستاش استیو و تام خدا حافظ میکنه و به سمت خانه میره دیپر : سلام میبل: هی دیپر : چی شده میبل: دلم برای اونجا تنگ شده دیپر: منم همین طور رفتیم خونه در رو باز کردیم رفتیم تو مامان و بابا رو دیدم که منتظر ما بودن بابای دیپر:عموهاتون آمدن الان تو اتاق شمان آمدن ببرنتون از اونجا که آخر تابستونه میتونین برین دیپر و میبل : هورا کاشکی پول میخواستیم
دیپر:بلاخره داریم میریم ابشار جاذبه میشیم استن:اره خیلی دوست دارم ببینم سوز با معما کده چیکار کرده مگه نه فرد؟! فرد تو خواب چرت میزد..................... که یک دفعه:بـــــــــــــــــــومـــــ اتوبوس به دو نیم تقسیم شد اونم درست در وسط ایستگاه
همه داشتن به هم نگاه میکردن که ببینن سالمن یا نه میبل حالش خوب بود دیپر داشت فکر میکرد که چرا استن هم که اصلا داشت پولاشو میشمرد فُرد هم اصلا تو باغ نبود و داشت چرت میزد و همه بلند شدند و پیاده به ابشار جاذبه رسیدن سوز:رفقاااا خیلی خوشحالم که برگشتید
دیپر : ماهم از دیدن تو خوشحالیم سوز استن : از طرف خودت حرف بزن دیپر معما کده شک که خراب نکردی و بعد در رو باز کرد دهنش باز موند اونجا بهترین جای دنیا بود همه چیزای اونجا مدرن بود حتی از قبلش بهتر بود خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی بهتر دیپر وندی رو دیدی پرید و بغلش کرد بعد 1 دقیقه فهمید چی شده سریع خودشو جمع کرد
دیپر : ببخشید حواسم نبود هنوز کلاه منو داری وندی : اره همونطور که تو کلاه منو داری بعد کلاهاشونو عوض کردن دیپر : بازم ببخشید یکم هیجان زده شدم پریدم بغلت ببخشید وندی : اشکال ندارد دیپر : هنوز با رابی قهری
وندی : نه اون با یه نفر دیگه دوست شد تو چی با کس دیگه ای نبودی دیپر :نه وندی : خوبه دنبال یکی بودم که امشب با من بیاد یه رستوران و پول شامو حساب کنه فهمیدی که 😉 دیپر: اره 😀 وندی: قرمز شدی دیپر: نه نشدم وندی : چرا شدی ولش کن نظرت چیه میای دیپر : اره معلومهههه یعنی بله حتما وندی: باشه امشب میبینمت میبل: داشت راه میرفت که یهو خورد به یه پسره و....... میبل:سلام اسم من دیبل یعنی جیبل یعنی میبل الکس:سلام اسم منم الکسه از دیدن شما خوشبختم میبل شما صاحب اینجا هستین میبل:بله یعنی نه یعنی واسه عمومه
الکس: اقای استن اره میشناسمش صورت شبیه سنگ سنگ صورتی 🤣 افتخار میدین باهم امشب به یه رستوران شیک بریم میبل : نه یعنی اره معلومه ☺️☺️☺️☺️ الکس : خوبه پس امشب رستوران رستوران جاذبه میبل میره سمت دیپر دیپر داشت میمود سمت میبل دیپر:امشب قراره با وندی برم شام میبل:امشب قراره با دوست جدیدم که اسمش الکسه بریم شام دیپر و میبل باهم : رستوران جاذبه چی اعدا منو در نیار چی تو اعدا منو در نیار بی خیال دیپرو میبل باهم:حداقل امشب ساعت ۸ قرار دارم چی نههههه دیپر رفت دنبال وندی تا برن رستوران میبل هم منتظر موند تا الکس بیاد باهم برن تا الکس امد یه ربع طول کشید تا امد الکس: سلام بشین تو ماشین بریم رستوران بعد سینما میبل:سینما؟؟؟؟ الکس:اره غافاگیری بود بیخیال بشین بریم میبل نشت تو ماشین رفت رستوران همه چیز خوب بود تا اینکههه.....
خب دوستان ممنون که تا اینجا همراهمون بودین و از تست چی هم ممنونم که این داستان رو پخش کرد اگه بازم غلط املایی بود بگید که فکر نکنم اما خواهشمندم این داستان رو کپی نکنید خیلی ممنون اینم قسمت اول بازگشت به آبشار جاذبه بازنویسی شده خداحافظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خوب بود ولی این داستانوو بیپر ۲ قبل از تو تو آپارات گذاشته بود تمومش هم کرد
این داستان منه بیپر دوستمه اما یادم نمیاد که تو آپارات گذاشته باشه من خودم گذاشتم تو آپارات اسم کانالمم کاپیتان اسلش هست
خوب بود
ممنون