امروز روز تولدم بود . با خوشحالی از خواب پاشدم و صبحانه خوردم ، لباس مدرسه رو پوشیدم و رفتم بیرون . توی راه جنی رو دیدم که داره راجب تولد با یکی حف میزنه . من رفتم پیش جنی گفتم : سلام جنی خوبی راجب چی حرف میزدی ؟ جنی با استرس گفت : هیچی بعدا میبینمت . بعد رفت سمت کلاس .
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
بک میدم