{ماه و خورشید}²

ساللام . قسمت جدیدا داستانن

یونا :از اتاق شون خارج شدم رفتم پیش پی دی نیم یونا:ببخشید نمیشه گروه منو عوض کنید . مثلا گروه توایس txt استری کیدز اکسو این همه گروه وجود داره. پی دی نیم:نه نمیشه همشون عکاس دارن مشکل من نیست. جونگکوک: باورم نمی شد قراره با این تو یک گروه باشم . اونم عکاس کسی که هروز خدا باهاش کار دارم. یونگی:کوکی میشه داستان و توضیح بدی نویسنده:جونگکوک همه داستان رو تعریف کرد لورا: واقعا باورم نمیشد که یونا و جونگکوک از هم متنفرن . در همون لحظه دیدم تهرونی اومد سمتم تهیونگ. (بچه ها اگه این¡علامت بود یعنی کاراکتر ها دارن با خودشون حرف میزنن) تهیونگ:وقتی نگاهم به لورا افتاد ازش خوشم اومد خیلی جذاب بود به همین دلیل رفتم مخش رو بزنم😁تهیونگ :ببخشید دوستتون عصبانی بشه میشه کنترلش کرد. لورا :نه همیشه. تهیونگ:¡ببین ته ته تو می تونی مخش رو بزنی مثلا تهیونگی.

تهیونگ :مایلی یکم بیشتر باهم آشنا بشیم؟ لورا :البته یونا :وارد اتاق شدم و دیدم لورا و تهیونگ باهم گرم گرفتن. میخواستم لورا رو صدا کنم که بیاد یهو جونگ کوک جلوم سبز شد. جونگکوک:وقتی باهاش روب رو شدم احساس کردم یک لحظه ازش خوشم میاد. نامجون:خب دخترا بیاید خودتون رو معرفی کنید. لورا:اسم من لورا وینسلت است. اهل آمریکا هستم. جزو خونواده های اصیل زاده هستم. اعضا :از دیدنت خوشحال شدیم یونا:اسم من کیم یونا است. دورگه هستم (کره جنوبی آمریکا). شوگا:چی شد که رفتی آمریکا؟ یونا:وقتی این سوال رو پرسید بغضم گرفت😓یونا:بعد فوت مادرم، پدرم نتونست اینجا بمونه. بخاطر همین به آمریکا رفتیم. منم بعد فوت پدرم دیگه نتوستم آمریکا بمونم به خاطر همین اومدم کره. شوگا:اوه متاسفم نمیخواستم ناراحتت کنم یونا اشکالی نداره

نامجون:خب دخترا فردا ساعت 5:50اینجا باشید از دیدنتون خوشحال شدیم. نویسنده:دخترا به خونه برگشتن و رفتن که شام درست کنن. لورا:خیلی کیوتن بخصوص ته ته یونا:لورا منظورت از ته ته تهیونگ دیگه نه؟لورا : ااااا آااااره یونا:امروز باهم خوب گرم گرفته بودین لورا:توییت از اون فکرا نکنی یاا. ولی تو جونگکوک هم خیلی بهم میاین😁 یونا :ک.و.ف.ت اصلا برو همون شام درست دست کن. جونگکوک:منو تهیونگ برگشتیم خونه. تهیونگ:خیلی دخترای با. حالی. ن ازشون خوشم اومد بخصوص از لورا🌸جونگکوک:شما دوتا خیلی خوب باهم گرم گرفته بودینا. به.م میاین. مب.ارک باش. ه تهیونگ:ز.ه.ر م. ا. ر اصلا تو یونا هم ک. ا. پ. ل های خوبی میشید جونگکوک:حیف که خوابم میاد وگرنه حسابت رو میرسیدم

تا پارت بعد بدرود