
لایک و کامنت

مینجی: ایو ایو بهشون بگو فیلم چه ساعتی؟ ایو: باشه (پرش زمانی) ایو: مینجی فیلم ساعت ۸ شب مینجی: باشه مرسی ویو مینجی ساعت ۵:۳٠ بود رفتم یه دوش نیم ساعته گرفتم اومدم یه لباس خوب پوشیدم(عکس لباس بالا) یه ارایش لایت کردم موهام رو با اتو حالت دار کردم ساعت ۶:۴٠دقیقه بود رفتم داخل حال نشستم ویو آیو همزمان با مینجی منم رفتم دوش۲٠دقیقه ای گرفتم اما اصلا نمیدونستم لباس چی بپوشم که یه لباس خیلی بامزه دیدم همونو پوشیدم ارایش کردم و موهام رو خرگوشی بستم رفتم داخل حال که دیدم مینجی هم نشسته گفت: دختر چقدر جی. گر شدی گفتم: تو هم د. اف شدی ها داشتیم از تعریف میکردیم که زنگ در خونه رو زدن مینجی رفت باز کرد

ویو تهیونگ امشب قرار بود دخترا رو ببریم سینما رفتم دوش ۱٠دقیقه گرفتم و اومدم یه تیپ خاکستری زدم موهام رو حالت دادم دیگه مطمئن بودم عاشق مینجی شدم ویو جونکوک من قبل از تهیونگ رفتم دوش گرفتم و سریع اومدم یه تیپ باحال زدم موهام رو صاف کردم من عاشق ایو شدم هنوزم باورم نمیشه رفتم داخل حال که تهوینگ هم اومد گفت: جونکوک دخترا باید سوار ماشین ما بشن دیگه جونکوک: اره ولی ایو با من میادا گفته باشم تهیونگ: ای شیطون باشه 😂 حالا بریم دم خونشون جونکوک: من میرم بگم بیاین ویو مینجی رفتم در رو باز کردم جونکوک بود مینجی: سلام بیایم جونکوک: سلام اره ایو نمیاد ایو: چرا میام اومدم مینجی: رفتیم پایین تهیونگ به من سلام کردم و در ماشین رو واسم باز کرد نمیدونم چرا از این حرکتش خوشم اومد راستی خیلی تیپش خوب بود ویو تهیونگ مینجی اومدم خیلی خوب شده بود موهاش مثل من حالت دار بود در ماشین رو باز کردم واسش خودم هم نشستم داخل ماشین شروع به رانندگی کردم داخل راه حرف خاصی بینمون پیش نیومد ویو جونکوک ایو رو دیدم خیلی بامزه بود داخل اون تیپ موهاش هم که خرگوشی بود اصلا ضعف رفتم
ویو ایو جونکوک یه تیپ لش زده بود که من خوشم اومد در ماشین رو واسم باز کرد خودش هم نشست تو ماشین گفت: تو خرگوش دوست داری؟ ایو: اره چطور جونکوک: واسه اینکه موهات رو خرگوشی بستی و جاکیلیدت هم خرگوشه ایو: اره چه ریز بین جونکوک: واسه تو فقط ریز بینم ایو: 😳یعنی چی جونکوک: همین دیگه ویو مینجی وارد سینما شدیم یه سری تنقلات گرفته بودیم نشستیم که فیلم رو ببینیم من و تهیونگ کنار هم ایو و جونکوک هم کنار هم» از زبان نویسنده: خب اینجوری نشستن👩🏻👨🏻👨🏻👩🏻 (پرش زمانی) مینجی: چه فیلم کمدی باحالی بود ایو: اره دستتون درد نکنه جونکوک: خواهش میکنیم البته من و تهیونگ میخوایم شما رو به جایی ببریم مینجی ایو: کجا تهیونگ: حالا بیاید سوار ماشین شید
ویو تهیونگ من و جونکوک تصمیم گرفته بودیم امشب بهشون اعتراف کنیم (فلش بک قبل از اماده شدن) جونکوک: تهیونگ من عاشق ایو شدم تهیونگ: واقااا خیلی خوبه جونکوک: تو هم عاشق مینجی شو بیا دوتا دوست صمیمی رو با هم بگیریم تهیونگ: یکم دیر گفتی من عاشق مینجی هستم جونکوک: نظرت چیه به هوای سینما ببریمشون و بهشون اعتراف کنیم تهیونگ: نه مینجی دختر تیزیه میفهمه ببریمشون سینما بعد از سینما ببریمشون و بگیم عاشقشونیم جونکوک: فکر خوبیه من پس میرم جا ها رو درست کنم واسه اعتراف به عشقم تهیونگ: من میخوام فضای بام سئول رو واسم تزئین کنن جونکوک: باشه (حال) دخترا رو سوار ماشین کردیم خیلی استرس داشتم که اگه بگع نه چی مینجی: چرا ایو اینا پشت سرمون نیستن تهیونگ:چون جاهایی که میریم فرق داره ویو جونکوک هم استرس داشتم هم هیجان میخواستم ایو رو ببرم ویلا ی خودم که نزدیک دریا بود تهیونگ هم میخواست ببره بام سئول چون ویلاش اونجا بود ایو: میگم چرا هرچی میچرخم ماشین تهیونگ رو نمیبینم جونکوک: چون با هم یجا نمیریم ایو: کجا داریم میریم جونکوک: یکم صبر کن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییی🫀💛
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بوددد
🌚تا 5oo تایی بک میدم 🧚🏻♀️
🧚🏻♀️به تست ما خسته شدیم از.... سر بزن♥️
عالیییی