لایک کامنت فراموش نشه اگه دوست دارید یه داستان دیگه هم بزارم!؟
نفس های د. اغ یکی رو روی صورتم حس کردم
(بچه ها مینجی رو صندلی نشسته و ایو و کوک دارن میرقصن) سمت چپم رو نگاه کردم دیدم تهیونگ با فاصله ۵سانتی صورتمه و دارم صورتم رو داره آنالیز میکنه
ویو تهیونگ
دیدم مینجی رفت نشست منم رفتم کنارش رو صندلی نشستم داشتم صورتش رو نگاه میکردم خیلی زیبا بود نقصی نداشت معلوم بود داره فکر میکنه که تا الان متوجه نشده دیدم یهو برگشت سمت صورتم ۱۰ثانیه بهم زل زده بودیم که
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عالی
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی