
اسلاید اول مهم⚠( ناظر عزیز منتشر کن لطفا به خدا این بار سومه که میذارم رد میکنی )
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه چهارشنبه سوریتون مبارک باشه و عیدتون هم پیشاپیش مبارک ایشاالله به همه ی آرزوهای کوچیک و بزرگتون برسید و غم هاتونو فراموش کنید، بچه ها خواستم بگم اگه واقعا از داستان( میخوام یادت بدم) لذت میبرید و میخواهید من این داستان رو ادامه بدم خواهشا داستان( پرنسس جادویی ) رو هم حمایت کنید بخدا دیگه دارم انگیزه داستان نوشتنمو از دست میدم اون داستان اولین داستانی بود که من نوشتم و دیدم هیچ کس چون حمایت نمیکنه پارت هارو دیر به دیر گذاشتم فقط چند تا از آجی هام هستن که از اون داستانم حمایت میکنن و ازشون واقعا ممنونم آجی نيلوفرم کاربر( ϻ.η) و آجی دیگه ام کاربر( میسا ) و... خواستم فقط بگم خواهش میکنم اون داستانم رو هم حمایت کنید مطمئنم ازش خوشتون مییاد و دوستش خواهید داشت، عاشقتونم ببخشید که یه اسلاید رو بخاطر حمایت از داستانم گذاشتم ❤
ناگهان در باز شد و قامت یکی در چارچوب در نمایان شد ،. این دیگه کی بود؟ پس از چند دقیقه اون طرف، شروع کرد به صحبت کردن: به به جناب ادرین اگرست! مدل معروف پاریس، پسر جذ**اب و تو د**ل برو و البته مریض این دنیا 😏 کسی که باعث بدبختیه همه مون شد تویی ادرین اگرست 😬 ادرین : تو کی هستی؟ ناشناس :اوه منو نشناختی منم یه دوست قدیمی فکر کنم تا الان باید منو میشناختی خب اگه نمیشناسی بذار واضح تر توضیح بدم منم توماس راسی( یاح یاح فکر کردید خانواده راسی رو وارد این داستان نمیکنم 😈 هنو لایلا هم هست اونم به وقتش، یه کاری میکنم که به گریه بیوفتید😈) ادرین :توماس راسی؟ تو ی کث**یف توی اش**غال زندگیه منو به مر*گ تبدیل کردی تو بودی که وقتی 13سالم بود با یه ماده شیمیایی منو مسموم کردی ( یاح یاح داستان داره پیچیده تر میشه 😈) تو بودی که تو این چند سال پدرمو وادار به هر کاری کردی مو*ش موذ**ی مو*ش کث**یف، میکش**مت توماس میکش**مت( فلش بک به زمانی که گابریل و آدرین تو بیمارستان با هم حرف میزدن ) گابریل : ادرین یه چیز دیگه ای هست که باید حتما بدونی، چیزی که مربوط به تو و مرینت میشه باید برای هر کار خطر ناکی که ممکنه توماس راسی و جيمز تسورگی انجام بدن اماده باشی. ادرین:توماس راسی؟ همونی که چند بار مجبور شدم با... گابریل :آره همون، میدونی چیه ادرین اون بود که باعث همه ی این اتفاق ها شد حتی جيمز تسورگی هم تحت فرمان اون کار میکنه
اون از قدیم از ته جو چنگ کینه به دل داشت و اینو میدونست که یکی از افراد خانواده جناب چنگ معمولی به دنیا نمیاد اون از جيمز که عا**شق سابین بود استفاده کرد تا به خاندانش آسیب بزنن اون روح مال دختری شد که تو عاش**قش بودی روحی که خیلی قدرتمنده مرینت هنوز ضعیفه اگه کسی بخواد اونو تحت کنترل خودش در بیاره روح مرینت نابود میشه اون حتی از تو استفاده کرد تا به مرینت آسیب بزنه اصلا میدونی چرا مریض شدی؟ میدونی چرا قبل از اینکه سرفه هات با خون شروع بشه تو اون خونه به عنوان گروگان تو رو گرفته بودن؟ ادرین لطفا نذار به تو صدمه بزنه لطفا! اون حتی کاری کرده بود که من برای تو زندگی سختی بسازم میدونم ممکنه بیاد سراغم اما باید حقیقت رو به تو بگم فهمیدی ادرین :بابا من نمیذارم کسی به شما یا خودم و خانواده ام صدمه بزنه نمیذارم شما آسیب ببینین، نمیذارن مرینت آسیب ببینه گابریل :ادرین نذار صدمه ببینه اما نذار عاش**قت بشه خب باشه اگه.. ادرین :میدونم شما گفتید اون نمیتونه به هیچ پسری د**ل ببنده( پایان فلش بک )تو بودی که منو تو اون اتاق زندانی کردی، تو بودی که خانواده مو وادار به هر کاری کردی، تو بودی که منو شیمیایی کردی، تموم بدبختی هامون زیر سر توعه نه من! تو بودی که مرینت و ازم گرفتی تو بودی که میخواستی اونو نابود کنی همه ی این کارا زیر سر تو بود عو**ضی
&انقدر فریاد کشیده بودم که خس،خس سینه ام شروع شده بود با فریاد ادامه دادم&( نکته این علامت & یعنی اینکه اون طرف داره تو دل خودش حرف میزنه ) اره نگا کن تماشا کن ببین باهام چی کار کردی ببین تو این 12سال چقدر زجرم دادی ببین وقتی 13سالم بود چجوری تو اون اتاق اون ماده رو بهم تزریق کردی نگا کن همه ی اینا، کار دستی های توعه تموم این هنرای توعه، دیگه چی میخوای ازم منو شیمیایی کردی بس نبود حالا هم داری خانواده مو ازم میگیری، پدر من چه بدی در حق تو کرده بود نا**مرد، مگه ما چی کار کرده بودیم نگا کن توماس ببین چجوری تو این 12سال شکنجه ام کردی با این کارت چی گیرت اومد با کشتن پدرم چی گیرت اومد چرا کاری کردی که پدرمو اینجوری ببینم چرا کاری کردی جسم پدرم رو الان اینجوری بغل کنم چرا توماس ازت بدم میاد، مت**نفرم ازت 😢بابا بلند شو خواهش میکنم الان تو باید ازم دفاع کنی نه بابا بلند شو تروخدا پسر تو تنها نذار، تروخدا نذار دوباره عذاب بکشم، بابا نگام کن ببین منم پسرت خواهش میکنم، خدااا چرا؟ مگه من چی کار کرده بودم که باید انقدر زجر بکشم هان، چی کار کرده بودم
& حالم داشت بد میشد مثل دیو**ونه ها شده بودم سینه ام داشت بدتر میشد نه نا**مرد خواهش میکنم فقط چند دقیقه آروم بگیر خواهش میکنم، اگه تو آروم نگیری همه چی بهم میریزه خواهش میکنم، دستم رو بروم سمت سینه ام و ماساژش دادم حس بهتری بهم دست داد، اما اونقدرا هم خوب نبود، یاد یه چیز افتادم ک.. کلویی نه خواهرم اون کجاست خواهرم کجاست سرمو به طرف اون یا**رو چرخوندم و با داد گفتم :با خواهرم چی کار کردی نا**مرد خواهرم کجاست توماس :خواهرت اوه مگه ایشون هم اینجا بودن وای چه صحنه ی خوبی دارم تو یه روز کل خانواده اگرست رو نابود میکنم خدایا چقدر جذاب ادرین :خفه شو مر**تیکه توماس :بچه جون باید لقمه بزرگتر از دهنت برنداری اولش اون پدر بزرگ احم**قت با خانواده دوپن نذاشتن انتقاممو از خانواده چنگ بگیریم بعدش که بین خانواده دوپن و چنگ رو بهم ریختم پدربزرگت از پدر کثی**فت استفاده کرد تا، تام و سابین باهم ازد**واج کنن حالا هم که میخوام دوباره ازشون انتقام بگیریم توی عو**ضی نمیذاری پدرت رو کش**تم پدربزرگت رو هم کش**تم فقط مونده توی کوچولو با اون خواهر نازت جفتتون رو میفرستم سینه قبر**ستون
ادرین :کور خوندی به همین خیال باش، من تورو میفرستم سینه قبرستون نه تو منو & با این حرفم توماس بهم نزدیک و نزدیک تر شد تا جایی که من کاملا چسپیده بودم به شیشه اتاق، یه جورایی ازش می ترسیدم اینو راست میگفتم قلبم داشت تند، تند میزد نفس کشیدن برام سخت بود، یاد بچگیم افتاده بودم تو اون اتاقم اینجوری بهم اون ماده رو تزریق میکرد فکر میکردم الانم میخواد اون آمپول رو بکنه تو کتفم اما این کارو نکرد عوضش بازوم رو گرفت و پیچوند سینه مو خوابوند رو زمین بعد پاشو گذاشت رو کمرم( الهی نویسنده فدات بشه 😢ادرین :نويسنده اگه آدم سالم بود این کارو، رو باهام نمیکرد، واقعا اینا چجوری میاد میاد تو اون ذهن مریضت😐 نوا:خب نمیدونم ایده های بدجنسانه از کجا میاد تو ذهنم ولی دوست دارم تو رو زجر بدم فرزندم 😊 ادرین :واقعا که خجالت بکش 😐💔) نفس کشیدن برام اونقدری سخت شده بود که مرگ رو داشتم با دوتا چشمام میدیدم، اونم ول کن نبود همین جوری داشت پاشو فشار میداد& توماس :عذاب بکش، اره عذاب بکش خیلی دوست دارم که تورو اینجوری دارم میبینم 😏ادرین :مر**تیکه
&غرورم همه چیم داشت زیر پاهای اون مرد نابود میشد، فکر کردن به گذشته ام، به اینکه الان جسد پدرم یه گوشه افتاده به اینکه جون مادرم و خواهرم در خطره قدرتی بهم میداد که خوردند از زیر پاهاش اون نا**مرد بکشم بیرون، با یه حرکت ناگهانی خودمو از زیر پاش کشیدم بیرون نفس، نفس میزدم نمیدونم چک شده بود اشک توی چشمام جمع شده بود بهش حمله کردم ، دوباره منو گرفت خوابوند رو زمین این بار گردنمو تو دستاش گرفت و فشار میداد، دیگه داشتم خفه میشم به تمام نیرویی که برام مونده بود یه لگد بهش زدم که پرت شد اون ور، دوباره حمله ور شدم یقشو گرفتم و بردم سمت پنجره ناخواسته از پنجره پرتش کردم بیرون 😨 شیشه های شکسته پنجره توی دستام فرو رفته بودن بدنم و دستام میلرزیدن😖 جرعتشو نداشتم که پایین رو نگا کنم😫، من چی کار کردم اون حتی اگه دشمن منم بود نباید میکشمش من چی کار کردم ، نه همه ی اینا یه خوابه، خدا داری امتحانم میکنی نه، دوزانو افتادم رو زمین، حالا من یه قا**تل بودم، قاتل پدرمو کشتم اما خودم شدم یه قا**تل 😢 چرا؟ ، چرا انقدر احمقانه رفتار کردم هان، به سمت جلو رفتم نشستم کنار جایی که شیشه شکسته بود به پایین نگا کردم اما با چیزی که دیدم درجا میخکوب شدم 😨اون...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود آجی
عالیی
مرسیییی❤
اصلا نگران نباش خودم زنده به گو....ر که هیچی از ۲۹جهت مختلف پا......رت میکنمممم
جررررررر😂
آجی جونم، فقط جواب اینو بده،
چرااااااا مارو زجر میدی و جای حساس کات میکنی؟
بخدا من تو فصل دوم داستانم جای حساس کات میکنم و انتقاممو میگیرم.
والا نمیدونم تو مغز خودمم نمیگنجه که چرا انقدر مریضم 😂
دور از جون
😂
واییی بلاخره😍
خیلی قشنگ بود❤️
ممنون آجی جونم ❤🙂
🤍
خواهش میکنم آجی جونم ❤️
آخه وقتی داستانی خیلی قشنگ باشه باید ازش حمایت بشه😉
خیلی ازت ممنونم عزیز دلم ❤
خواهش میکنم ❤️
عالیییی بود
مرسی ❤
عالیییی بوددد بعدیییی😍😍😍
ممنون عزیز دلم نظر لطفته ❤
چشم قشنگم اگه وقت کنم تو این هفته میدمش🙂
عید چهارشنبه سوری توهم مبارک اجو و ایشالله غم هات در شعله های اتیش سوخته و شادیات و موفقیات برای سال اینده باشهه
مرسی عزیزم ایشاالله تو هم به تموم آرزوهای کوچیک و بزرگت توی این سال برسی 🙂❤
همچنین
اجی عاشقتمممممم اولین کامنتتتتتتتتت محشری اجی ایولا دارییییییییییییییییی داستانت عالیه
قربونت بشم من
ممنون قشنگ ترینم ❤
نه من قربونت میشمممممم